( اسم ) ۱- ریخت شکل هیات ظاهری و جنات ( زشت ) : بد پک و پوز . ۲- دهان و اطراف آن : پک و پوزش را خرد کرد . یا بی پک و پوز . سست و ضعیف در سخن .
پک و پوزه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پک و پوزه. [ پ َ ک ُ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به پک و پوز شود.
کلمات دیگر: