کلمه جو
صفحه اصلی

جمیزه

فرهنگ فارسی

یکی جمیز

لغت نامه دهخدا

جمیزة. [ ج ُم ْ م َ زَ ] (ع اِ)یکی جُمَّیز. (اقرب الموارد). رجوع به جُمَّیز شود.


( جمیزة ) جمیزة. [ ج ُم ْ م َ زَ ] ( ع اِ )یکی جُمَّیز. ( اقرب الموارد ). رجوع به جُمَّیز شود.


کلمات دیگر: