کلمه جو
صفحه اصلی

ترسگین

لغت نامه دهخدا

ترسگین. [ ت َ ] ( ص مرکب ) خائف از خدا. متقی. زاهد. || خائف. ترسنده. بیم زده. وحشت زده :
کی مار ترسگین شود و گربه مهربان
گر موش ، ماژوموژ کند گاه درهمی.
( منسوب به رودکی ).


کلمات دیگر: