ترسگین. [ ت َ ] ( ص مرکب ) خائف از خدا. متقی. زاهد. || خائف. ترسنده. بیم زده. وحشت زده : کی مار ترسگین شود و گربه مهربان گر موش ، ماژوموژ کند گاه درهمی.( منسوب به رودکی ).