نام محلی است معروف
جدیل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جدیل. [ ج َ ] ( ع اِ ) مهار تافته از پوست و رسن چرمین. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). مهاری که از چرم بافند. ( آنندراج ). || رسن چرمین یا از مو در گردن شتر. ( منتهی الارب ). رسنی که از چرم و مو در گردن شتر کنند. ( آنندراج ). رسن که در گردن اشتر کنند. ( مهذب الاسماء ). || حمیل. ( منتهی الارب ). حمایل که در گردن اندازند. ( آنندراج ). و شاح. ( از اقرب الموارد ) :
کان دِمقسا أو فروع غمامة
علی متنها، حیث استقّر جدیلُها.
جدیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام فحل نعمان بن منذر است. ( منتهی الارب ). شتر گشنی است از برای نعمان بن منذر. ( از شرح قاموس ). جدیل و شدقم ، دو فحل است از شتر مر نعمان بن منذر را که به آنها مثل زنند. ( از اقرب الموارد ).
جدیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام محلی است معروف . ( از مهذب الاسماء، نسخه خطی مؤلف ).
کان دِمقسا أو فروع غمامة
علی متنها، حیث استقّر جدیلُها.
عبداﷲبن عجلان هندی ( از اقرب الموارد ).
ج ، جُدُل. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).جدیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام فحل نعمان بن منذر است. ( منتهی الارب ). شتر گشنی است از برای نعمان بن منذر. ( از شرح قاموس ). جدیل و شدقم ، دو فحل است از شتر مر نعمان بن منذر را که به آنها مثل زنند. ( از اقرب الموارد ).
جدیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام محلی است معروف . ( از مهذب الاسماء، نسخه خطی مؤلف ).
جدیل . [ ج َ ] (اِخ ) نام فحل نعمان بن منذر است . (منتهی الارب ). شتر گشنی است از برای نعمان بن منذر. (از شرح قاموس ). جدیل و شدقم ، دو فحل است از شتر مر نعمان بن منذر را که به آنها مثل زنند. (از اقرب الموارد).
جدیل . [ ج َ ] (اِخ ) نام محلی است معروف . (از مهذب الاسماء، نسخه ٔ خطی مؤلف ).
جدیل . [ ج َ ] (ع اِ) مهار تافته از پوست و رسن چرمین . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). مهاری که از چرم بافند. (آنندراج ). || رسن چرمین یا از مو در گردن شتر. (منتهی الارب ). رسنی که از چرم و مو در گردن شتر کنند. (آنندراج ). رسن که در گردن اشتر کنند. (مهذب الاسماء). || حمیل . (منتهی الارب ). حمایل که در گردن اندازند. (آنندراج ). و شاح . (از اقرب الموارد) :
کان ّ دِمقسا أو فروع غمامة
علی متنها، حیث استقّر جدیلُها.
ج ، جُدُل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
کان ّ دِمقسا أو فروع غمامة
علی متنها، حیث استقّر جدیلُها.
عبداﷲبن عجلان هندی (از اقرب الموارد).
ج ، جُدُل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
کلمات دیگر: