کلمه جو
صفحه اصلی

ترج

فرهنگ فارسی

یومی مشهور از ایام عرب است و در آن لقیط بن زراره بدست کمیت بن حنظله اسیر گردید .

لغت نامه دهخدا

ترج . [ ت َ ] (اِخ ) (یوم ...) یومی مشهور از ایام عرب است و در آن لقیطبن زرارة بدست کمیت بن حنظله اسیر گردید. (از معجم البلدان ).


ترج. [ ت َ ] ( ع مص ) پنهان شدن. ( منتهی الارب ) ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ). استتار. ( ذیل اقرب الموارد ).

ترج. [ ت َ رَ ] ( ع مص ) مشتبه شدن بر کسی چیزی از علم و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

ترج.[ ت َ ] ( اِخ ) بیشه ای است شیرناک در یمن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مأسدة. ( از اقرب الموارد ). یقال فی المثل : هو اجراء من الماشی بترج. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نام کوهی است در حجاز، شیران بسیار دارد. ابوأسامه هولی گوید :
الا یا بؤس للدهر الشعوب
لقد اعیا علی الصنع الطبیب
یحط الصخر من ارکان ترج
و ینشعب المحب من الحبیب.
بعضی گفته اند: ترج و «بیشه » دو قریه متقابل در وادیی میان مکه و مدینه اند. اوس بن مدرک گوید :
یحدث من لاقیت انک قاتلی
قراقر اعلی بطن امک اعلم
تبالة و العرضان ترج و بیشة
و قومَی تیم اللات و الاسم خثعم.
و گفته اند: ترج وادیی است در کنار «تباله » بر طریق یمن. ( از معجم البلدان ) : خشخاش بغداد که اجراء من الماشی به ترج بودند از شوق دانه ارزن طالب «ارزنةالروم » و از کمال توحش متوحش و متجاشی گشتند... ( دره نادره چ شهیدی ص 310 ).

ترج. [ ت َ ] ( اِخ ) ( یوم... ) یومی مشهور از ایام عرب است و در آن لقیطبن زرارة بدست کمیت بن حنظله اسیر گردید. ( از معجم البلدان ).

ترج . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان شدن . (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء). استتار. (ذیل اقرب الموارد).


ترج . [ ت َ رَ ] (ع مص ) مشتبه شدن بر کسی چیزی از علم و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).


ترج .[ ت َ ] (اِخ ) بیشه ای است شیرناک در یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مأسدة. (از اقرب الموارد). یقال فی المثل : هو اجراء من الماشی بترج . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام کوهی است در حجاز، شیران بسیار دارد. ابوأسامه ٔ هولی گوید :
الا یا بؤس للدهر الشعوب
لقد اعیا علی الصنع الطبیب
یحط الصخر من ارکان ترج
و ینشعب المحب من الحبیب .
بعضی گفته اند: ترج و «بیشه » دو قریه ٔ متقابل در وادیی میان مکه و مدینه اند. اوس بن مدرک گوید :
یحدث من لاقیت انک قاتلی
قراقر اعلی بطن امک اعلم
تبالة و العرضان ترج و بیشة
و قومَی ّ تیم اللات و الاسم خثعم .
و گفته اند: ترج وادیی است در کنار «تباله » بر طریق یمن . (از معجم البلدان ) : خشخاش بغداد که اجراء من الماشی به ترج بودند از شوق دانه ٔ ارزن طالب «ارزنةالروم » و از کمال توحش متوحش و متجاشی گشتند... (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 310).



کلمات دیگر: