کلمه جو
صفحه اصلی

چیگرد

لغت نامه دهخدا

چیگرد. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش جالق شهرستان سراوان. در 6هزارگزی جنوب خاوری جالق و 3هزارگزی خاور راه فرعی جالق به سراوان واقع و جلگه است. و 506 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و خرماست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

چیگرد. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان سراوان. در 6 هزارگزی باختر راه فرعی سراوان به جالق واقع و جلگه است. و 150 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

چیگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش جالق شهرستان سراوان . در 6هزارگزی جنوب خاوری جالق و 3هزارگزی خاور راه فرعی جالق به سراوان واقع و جلگه است . و 506 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و خرماست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


چیگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان سراوان . در 6 هزارگزی باختر راه فرعی سراوان به جالق واقع و جلگه است . و 150 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).



کلمات دیگر: