( دست آشنا ) کنایه از صاحب معامله دانای کار و عامل و ماهر در کار .
دست اشنا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( دست آشنا ) دست آشنا. [ دَ ] ( ص مرکب ) کنایه از صاحب معامله. ( آنندراج ). دانای کار و عامل و ماهر در کار. ( ناظم الاطباء ) :
شکوه را امشب بلب دست آشنا می خواستم
رنجش محجوب را دشمن حیا می خواستم.
شکوه را امشب بلب دست آشنا می خواستم
رنجش محجوب را دشمن حیا می خواستم.
شفائی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: