بوی گرفتن خیک و چرکین گردیدن آن از دیر ماندن شیر در وی
حشن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حشن. [ ح َ ش َ ] ( ع اِ ) شوخ و چرک از چربوی شیر. چرک از چربش شیر. ( منتهی الارب ).
حشن. [ ح َ ش َ ] ( ع مص ) بوی گرفتن خیک و چرکین گردیدن آن از دیر ماندن شیر در وی. ( منتهی الارب ).
حشن. [ ح َ ش َ ] ( ع مص ) بوی گرفتن خیک و چرکین گردیدن آن از دیر ماندن شیر در وی. ( منتهی الارب ).
حشن . [ ح َ ش َ ] (ع اِ) شوخ و چرک از چربوی شیر. چرک از چربش شیر. (منتهی الارب ).
حشن . [ ح َ ش َ ] (ع مص ) بوی گرفتن خیک و چرکین گردیدن آن از دیر ماندن شیر در وی . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: