تاوان داشتن .
ترجمان داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ترجمان داشتن. [ ت َ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) تاوان داشتن :
کار بر قانون ساقی کن در ایام بهار
ترجمان داری ، نهی گر بر زمین پیمانه را.
کار بر قانون ساقی کن در ایام بهار
ترجمان داری ، نهی گر بر زمین پیمانه را.
سلیم ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: