کلمه جو
صفحه اصلی

پرهوده

لغت نامه دهخدا

پرهوده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) جامه ای باشد که از تابش آتش رنگ بگرداند و نزدیک سوختن بود. جامه داغدار شده از تابش آتش. || سخن لغو. سخن بیهوده.


کلمات دیگر: