ریوساز. [ وْ ] ( نف مرکب ) مکار. حیله گر. ( از یادداشت مؤلف ) :
چو رشک آورد آب و گرم و نیاز
دژآگاه دیوی بود ریوساز.
که ای بیخرد روبه ریوساز.
چو رشک آورد آب و گرم و نیاز
دژآگاه دیوی بود ریوساز.
فردوسی.
یکی نامه بنویس ای خوشنوازکه ای بیخرد روبه ریوساز.
فردوسی.