بحالت خماری خود را در آوردن
خماری کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خماری کردن. [ خ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بحالت خماری خود را درآوردن.
- امثال :
بی می خماری کردن ؛ شراب ناخورده مستی کردن.
- امثال :
بی می خماری کردن ؛ شراب ناخورده مستی کردن.
کلمات دیگر: