نام یکی از زهاد عرفاست .
شیبان راعی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شیبان راعی. [ ش َ ن ِ ] ( اِخ ) نام یکی از زهاد عرفاست. ( یادداشت مؤلف ) :
همچنین شیبان راعی میکشید
گرد بر گرد رمه خطی پدید.
وقت جمعه بر دعاخط میکشید.
همچنین شیبان راعی میکشید
گرد بر گرد رمه خطی پدید.
مولوی.
همچو آن شیبان که از گرگ عنیدوقت جمعه بر دعاخط میکشید.
مولوی.
کلمات دیگر: