کلمه جو
صفحه اصلی

عندله

لغت نامه دهخدا

( عندلة ) عندلة. [ع َ دَ ل َ ] ( ع مص ) درشت گردیدن پی شتر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). درشت گردیدن پی ستور. ( آنندراج ). سخت گشتن عصب شتر. ( از اقرب الموارد ). || بانگ کردن بلبل. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مؤنث عندل ، یعنی بلندبالا و زن سریع. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عندل شود. || زن بزرگ پستان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

عندلة. [ع َ دَ ل َ ] (ع مص ) درشت گردیدن پی شتر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درشت گردیدن پی ستور. (آنندراج ). سخت گشتن عصب شتر. (از اقرب الموارد). || بانگ کردن بلبل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث عندل ، یعنی بلندبالا و زن سریع. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عندل شود. || زن بزرگ پستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: