کلمه جو
صفحه اصلی

حومله

لغت نامه دهخدا

( حوملة ) حوملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( ع مص ) حمل کردن آب را. اصل آن حمل بود و او بر آن افزوده شد تا برباعی ملحق شود. ( اقرب الموارد ). بداشتن آب را. ( ناظم الاطباء ).

حوملة. [ ح َ م َ ل َ ] (ع مص ) حمل کردن آب را. اصل آن حمل بود و او بر آن افزوده شد تا برباعی ملحق شود. (اقرب الموارد). بداشتن آب را. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: