کلمه جو
صفحه اصلی

ریمی

فارسی به انگلیسی

pussy

فرهنگ فارسی

محمد بن عیسی ریمی شاعر عرب زرکلی مرگ وی را بسال ۷۹۲ ق . نوشته است .

لغت نامه دهخدا

ریمی. ( ص نسبی ) منسوب به ریم به معنی چرکین و ریمناک. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریم شود.

ریمی. ( ص نسبی ) || منسوب به ریمة که ناحیه ای است در یمن. ( از معجم البلدان ).

ریمی. ( اِخ ) محمدبن عیسی ریمی شاعر عرب. ( از معجم البلدان ). زرکلی مرگ وی را به سال 792 هَ. ق. نوشته است. برای اطلاع از نمونه اشعار وی رجوع به اعلام زرکلی شود.

ریمی . (اِخ ) محمدبن عیسی ریمی شاعر عرب . (از معجم البلدان ). زرکلی مرگ وی را به سال 792 هَ . ق . نوشته است . برای اطلاع از نمونه ٔ اشعار وی رجوع به اعلام زرکلی شود.


ریمی . (ص نسبی ) || منسوب به ریمة که ناحیه ای است در یمن . (از معجم البلدان ).


ریمی . (ص نسبی ) منسوب به ریم به معنی چرکین و ریمناک . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریم شود.



کلمات دیگر: