کلمه جو
صفحه اصلی

حوجله

لغت نامه دهخدا

( حوجلة ) حوجلة. [ ح َ ج َ ل َ ] ( ع اِ )شیشه کلان شکم فراخ سر. ( منتهی الارب ). برنی ، یا عام است. شیشه خرد سرفراخ. ( مهذب الاسماء ). ج ، حواجل ، حواجیل. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || ( مص ) گودافتادن چشم. فروشدن چشم مرد بمغاک. ( منتهی الارب ).

حوجلة. [ ح َ ج َ ل َ ] (ع اِ)شیشه ٔ کلان شکم فراخ سر. (منتهی الارب ). برنی ، یا عام است . شیشه ٔ خرد سرفراخ . (مهذب الاسماء). ج ، حواجل ، حواجیل . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (مص ) گودافتادن چشم . فروشدن چشم مرد بمغاک . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: