پریدن چشم کسی
خلوج
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خلوج. [ خ َ ] ( ع ص ) ناقه ای که شیرش از بازداشتن بچه کم شده باشد. || ناقه تیزرو. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || ابرپراکنده. || ابر بسیارآب. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خلوج. [ خ ُ ] ( ع مص ) پریدن چشم کسی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). جستن اندام ها. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به خلجان شود.
خلوج. [ خ ُ ] ( ع مص ) پریدن چشم کسی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). جستن اندام ها. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به خلجان شود.
خلوج . [ خ َ ] (ع ص ) ناقه ای که شیرش از بازداشتن بچه کم شده باشد. || ناقه ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || ابرپراکنده . || ابر بسیارآب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خلوج . [ خ ُ ] (ع مص ) پریدن چشم کسی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). جستن اندام ها. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به خلجان شود.
کلمات دیگر: