آنکه خلوت کند آنکه بخلوت نشیند
خلوت ساز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خلوت ساز. [ خ َل ْ وَ ] ( نف مرکب ) آنکه خلوت کند. آنکه بخلوت نشیند. آنکه نزد نامحرمان نرود :
دختر خوبروی خلوت ساز
دست خواهندگان چو دید دراز.
پرده عاشقان خلوت ساز.
دختر خوبروی خلوت ساز
دست خواهندگان چو دید دراز.
نظامی.
چون شب آمد نه شب که حجله نازپرده عاشقان خلوت ساز.
نظامی.
کلمات دیگر: