کلمه جو
صفحه اصلی

اراویند ادیگا

دانشنامه عمومی

آراویند آدیگا. آراویند آدیگا (به انگلیسی: Aravind Adiga)، به کانارا: ಅರವಿಂದ ಅಡಿಗ) (زاده ۲۳ اکتبر ۱۹۷۴) نویسنده و روزنامه نگار هندی/استرالیایی است. او در سال ۲۰۰۸ به خاطر رمان ببر سفید موفق به دریافت جایزهٔ ادبی من بوکر شد. ببر سفید، نخستین اثر این نویسنده است. آدیگا چهارمین نویسنده هندی است که برنده جایزه بوکر شده است.
حملهٔ سلطان (The Sultan's Battery) (گاردین، ۱۸ اکتبر ۲۰۰۸، متن آنلاین)
دوست داشتن (Smack)، ساندی تایمز، ۱۶ نوامبر ۲۰۰۸، متن آنلاین
آخرین کریسمس در باندرا (Last Christmas in Bandra)(تایم، ۱۹ آذر ۲۰۰۸، متن آنلاین)
فیل (The Elephant) (نیویورکر، ۲۶ ژانویه ۲۰۰۹، متن آنلاین).
آراویند آدیگا در مدرس (چنای کنونی) در خانوادهٔ دکتر کی. مدهاوا آدیگا و اوشا آدیگا زاده شد. جد پدری او کی. سوریانارایانا آدیگا، رئیس سابق بانک کارناتاکا بود در حالی که جد مادری او، یو. راما رائو، یک پزشک عمومی و سیاستمدار کنگرهٔ مدرس بود.
او در منگلور بزرگ شد و در دبیرستان کانارا درس خواند، و سپس در دبیرستان سنت آلویسیوس، جایی که او "اس اس ال سی"(Secondary School Leaving Certificate) خود را در سال ۱۹۹۰ به پایان رسید. او رتبهٔ اول اس اس ال سی در ایالت را بدست آورد و برادرش، آناند آدیگا در جایگاه دوم قرار گرفت. او ادبیات انگلیسی را در کالج دانشگاه کلمبیا در نیویورک خواند، جایی که با سیمون شاما همراه بود و در سال ۱۹۹۷ فارغ التحصیل شد. او همچنین در کالج مگدالن , آکسفورد، تحصیل کرده است.
آدیگا روزنامه نگاری حرفه ای خود را به عنوان یک روزنامه نگار دارایی و امور مالی به صورت کارآموزی در فایننشیال تایمز آغاز کرد، با نشر قطعه هایی در «فایننشال تایمز اند مانی»، او بازار سهام و سرمایه گذاری را پوشش خبری می داد و با کسانی مثل «دونالد ترامپ» مصاحبه می کرد. بررسی و بازبینی (نقد) او از کتاب «اسکارو لوسیندا» اثر پیتر کری که برنده قبلی جایزه بوکر بود، در The Second Circle (نقد ادبی آنلاین) منتشر شد. او پس از آن توسط تایمز استخدام شد، جایی که او به مدت سه سال یک خبرنگار آسیای جنوبی باقی ماند. در طول دوره استقلال کاری اش، او رمان ببر سفید را نوشت.

نقل قول ها

آراویند آدیگا. آراویند آدیگا (به انگلیسی: Aravind Adiga)، به کانارا: ಅರವಿಂದ ಅಡಿಗ) (زادهٔ ۲۳ اکتبر ۱۹۷۴) نویسنده و روزنامه نگار هندی/استرالیایی است.
• «بدن پولدارها مثل بالش پنبه ایِ اعلاست، نرم و سفید و توخالی. بدن ما فرق می کند. ستون فقرات پدرم طنابِ گره گرهی بود، از آنها که زن ها توی ده با آن از چاه آب می کشند؛ استخوان ترقوهٔ برجسته اش مثل قلادهٔ سگ دور گردنش می پیچید؛ بریدگی ها و خراش ها و اثر زخم ها، مثل آثار محوِ شلاق روی بدنش، از سینه و کمرش به پایین ادامه داشت و تا زیر استخوان های لگنش می رسید. داستان زندگی آدم فقیر روی بدنش نوشته شده، با قلم نوک تیز.»• «در این مملکت یک مشت آدم، ۹۹/۵ درصد باقیمانده را طوری تربیت کرده اند که در بندگیِ ابدی زندگی کنند؛ و این رابطهٔ بندگی چنان محکم است که ممکن است کلید آزادیِ یک نفر را توی دستش بگذارید و او ناسزایی بگوید و آن را پرت کند توی صورت تان.»• «یکی از واقعیت های هند این است که می توانید هر مطلبی را که از دهان نخست وزیر دربارهٔ این کشور می شنوید وارونه کنید و آن وقت حقیقت آن مطلب را می فهمید.»• «یک کمدی سیاه در مورد جامعه ای که مردم هند در آن زندگی می کنند. به قولی مصداق بارز سرزمین هفتاد و دو مذهب.»• «ببینید مسلمان ها یک خدا دارند . . مسیحی ها سه تا خدا دارند؛ و ما هندوها ۳۶۰۰۰۰۰۰ خدا داریم؛ که در کل می شود ۳۶۰۰۰۰۰۴ خدا برای حمد و ثنا گفتن که باید از بین شان انتخاب کنم.»


کلمات دیگر: