کلمه جو
صفحه اصلی

خفن

فرهنگ فارسی

استرخای شکم

لغت نامه دهخدا

خفن. [ خ َ ] ( ع اِ ) استرخای شکم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

مایه هیبت یا حرمت , پر از ترس و بیم , حاکی از ترس , ناشی از بیم , وحشت آور , ترس آور
گهگاه در معنای بسیار خوب هم بکار برده می شود. برای مثال فیلم خفنی بود به این معنا که فیلم بسیار خوبی بود.

خفن . [ خ َ ] (ع اِ) استرخای شکم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).


مایه هیبت یا حرمت , پر از ترس و بیم , حاکی از ترس , ناشی از بیم , وحشت آور , ترس آور

گهگاه در معنای بسیار خوب هم بکار برده می شود. برای مثال فیلم خفنی بود به این معنا که فیلم بسیار خوبی بود.


اصطلاحات

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> خفن
عالی، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی، خیلی باحال و خوب. برای هر نوع اغراق به کار می رود. مثال: عجب ماشین خفنی داری !

دانشنامه عمومی

بسیار جالب، خیلی شیک و در دید، هیجان انگیز و دلهره آور، استثنایی، موجب فخرفروشی و پزدادن


1. (خ َ ف َ )(غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل باشد) بسیار ماهر، زبده، مسلط، حرفه ای یا بینظیر. مثال:یه پروژه خفن با یک گروه معمار خفن دارن انجام میدن. مثال:آدم خفنیه(یعنی:در شغل یا مهارت خود بسیار ماهر است) 2. (غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل باشد) سخت، بسیار دشوار بطوریکه زمان زیادی برای حل و فصل یا از پس آن برآمدن صرف شود. مثال:کوه خفنیه. نمیتونی راحت ازش بالا بری. مثال:امتحان خفنی داشتیم، فکر نکنم کسی پاس کنه. مرادف در گفتار عوام:خوف متضاد در گفتار عوام:آسان، ساده، گلاب، گلابی، باقلوا


کاردرست، پیشرفته، فوق العاده


گویش مازنی

/Khaffan/ گردن بند

گردن بند


پیشنهاد کاربران

خَفَن - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
خَف: کوتاه شده خفه
_َ_ ن: ضمیر سوم شخص جمع، پسوند دارندگی!
مانند: مردن، خوردن، بِخرن، خوبن، بگن و. . .
یعنی خفه شدن بر اثر چیزی یا کسی ( به اصطلاح سنکوپ کردن! )

که در گذشت زمان این معنی را پیدا کرده است:
زیاد، فراوان - مهیب، ترسناک - خوب، عالی، بهترین، جالب، زیبا، چَنیم! -
شگفت آور، حیرت انگیز، چشمگیر، تماشایی، دیدنی، شاهکار، کولاک، معرکه! -
بزرگ، گُنده، تُپُل، شاخ! - باحال، سرحال، شوخ و شنگ!

کف کردن، بُریدن، سنکوپ!

در فرهنگ کوچه و بازار سالهای 1370 - 1380 هجری شمسی در تهران، به یک چیز با حال و خوب و خوش منظر گفته میشود.
اخیراً این صفت برای نشان دادن هر چیز عجیب، ترسناک و . . . هم به کار می رود. نکته این صفت این است که قدری مبالغه در درون خود دارد.
مثال1: "پسر چه ماشین خفنی!"
در این مثال خفن به معنی پیشرفته و گران قیمت است و در کل جهت نشان دادن کمال چیزی به کار رفته است.
مثال2: "من مشروب می خورم اما قرص و شیشه رو دیگه شرمندم. بابا شما خیلی دیگه خیلی خفنید. "
خفن در اینجا به معنی منتهی الیه و حد نهایت هر چیزیست حتی اگر آن چیز نکوهیده و نا صواب باشد.

خفن : داشتن ویژگی یا ویژگی های نیکی که غیر عادی است و رواج ندارد ؛ مثلاً ، وقتی می گوییم ماشین یا خودکار او خفن است ؛ یعنی ، ماشین یا خودمار او صفت نیکی دارد . صفتی خوبی مثل سرعت یا قدرت بالا که در دیگر ماشین ها یا خودکارها غیر عادی است و رواج ندارد .
اگر کسی یک ماشینی گران بخرد که ویژگی دارد که عادی و رایج نیست ، آن ماشین خفن به تلقی می آید .



پسر خفن

Awesome

باحال
عالی
خفه کننده

اصطلاح:
Fresh
Lit
Savage

با حال وترسناک که اغلب از بچه پاستوریزه های این زمونه شنیده می شود مثلاً به جای این که بگویند چه عکس زیبایی می گن چه عکس خفنی

معمولا چیزهای حیرت بر انگیز، جذاب و خاص رو شامل میشه. . . .

Badass/خفن


کلمات دیگر: