کلمه جو
صفحه اصلی

چشم روشن شدن

فرهنگ فارسی

شاد شدن و خرسند و خشنود شدن و مسرور گشتن ٠ یا کنایه از کسب دیدار مسافر تازه واردی یا مولود نو رسیده ای ٠

لغت نامه دهخدا

چشم روشن شدن. [ چ َ / چ ِ رَ / رُو ش َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )شاد شدن و خرسند و خشنود شدن و مسرور گشتن. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از کسب دیدار مسافر تازه واردی یا مولود نورسیده ای. رجوع به چشم روشنی شود.


کلمات دیگر: