أبو العباس بن عطاء از عالمان و صوفیان سدهٔ۳و ۴ق.
• «بهترین عمل آنست که کرده اند و بهترین علم آنست که گفته اند هرچه نگفته اند مگوی و هرچه نکرده اند مکن.»• «مرد را که جوینده درمیدان علم جویند آنگاه در میدان حکمت آنگاه در میدان توحید اگردر این سه میدان نبود طمع از دین او گسسته کن.»• «بزرگترین دعویها آنست که کسی دعوی کند و اشارت کند به خدای یا سخن کند از خدای و قدم در میدان انبساط نهد اینهمه که گفتیم از صفات دروغ زنان است.»• «نشاید که بنده التفات کند و بر صفات فرود آید.»• «هر عملی را بیانی است و هر بیانی را زبانی است و هر زبانی را عبارتی وهر عبارتی را طریقی و هر طریقی را جمعی اند مخصوص پس هرکه میان این احوال جدا تواند کرد او را رسد که سخن گوید.»• «هر که خود را بادب سنت آراسته دارد حق تعالی دل او را به نور معرفت منور گرداند.»• «هیچ مقام نیست برتر از موافقت در فرمانها ودر اخلاق.»• «بزرگترین غفلتها آن غفلت است که از خدای غافل ماند و از فرمانهاء او و از معاملت * «بندهٔ است مقهور و علمی مقدور و در این میان هر دو نیست معذور.»• «نفسهاء خود را در راه هوای نفس خود صرف مکن بعد از آن برای هر که خواهی از موجودات صرف کن.»• «افضل طاعات گوش داشتن حق است بر دوام اوقات.»• «اگر کسی بیست سال در شیوه نفاق قدم زندو در این مدت برای نفع برادری یک قدم بردارد فاضلتر از آنکه شصت سال عبادت باخلاص کند و از آن نجات نفس خود طلب کند.»• «هر که به چیزی دون خدای ساکن شود بلاء او در آن چیز بود .»• «صحیح ترین عقلها عقلی است که موافق توفیق بود و بدترین طاعات طاعتی است که ازعجب خیزد وبهترین گناهها گناهی که از پس آن توبه درآید.»• «آرام گرفتن باسباب مغرور شدن است و استادن بر احوال بریدن از محول احوال.• «باطن جای نظر حق است وظاهر جای نظر خلق جای نظر حق به پاکی سزاوارتر از نظر خلق جای.»• «هر که اول مدخل او بهمت بود به خدای رسد و هر که اول مدخل او بارادت بود به آخرت رسد و هر که را اول مدخل او به آرزو بود به دنیا رسد.»• «هرچه بنده را از آخرت باز دارد آن دنیا بود و بعضی را دنیاسرائی بود و بعضی را تجارتی و بعضی را عزی و غلبهٔ و بعضی را علمی و مفاخرتی به علم و بعضی را مجلسی مختلفی و بعضی را نفسی و شهوتی همت هر یکی از خلق به حد خویش بسته اند که درآن اند.»• «دلها را شهوتی است و ارواح را شهوتی است و نفوس را شهوتی همه شهوت ها را جمع کنند شهوت ارواح قرب بود و شهوات دلها مشاهده و شهوات نفوس لذت گرفتن براحت.»• «سرشت نفس بربی ادبی است و بنده مامور است به ملازمت ادب نفس بدآنچه او را سرشته اند می رود در میدان مخالفت و بنده او را بجهد باز می دارد از مطالبت بدهرکه عنان او را گشاده کند در فساد با او شریک بود.»• «هر که ادب یافته بود به آداب صالحان او را صلاحیت بساط کرامت بود و هر که ادب یافته بود به آداب صدیقان او را صلاحیت بساط مشاهد بود و هر که ادب یافته بود به آداب انبیاء او را صلاحیت بساط انس بود و انبساط.»• «هر کرا از ادب محروم گردانیدند از همه خیراتش محروم گردانیدند.»• «علم چهار است علم معرفت وعلم عبادت و علم عبودیت و علم خدمت.»• «حقیقت اسم بنده است و هر حقی را حقیقتی است و حقیقتی را حقی و هر حقی را حقی یعنی هر حقیقت که تو دانی اسم بنده بود و آن بی نشان است و بی نهایت و چون بی نهایت بود هر حقیقتی را حقی بود.»• «حقیقت توحید نسیان توحید است و این سخن بیان آنست که حقیقت اسم بنده است.»• «هر که توکل کند بر خدای از برای خدای و یا متوکل بود بر خدای در توکل خویش نه برای نصیب دیگر خدای کارش بسازد درین جهان و در آن جهان.»• «توکل آنست که تا شدت فاقه در تو پدید نیاید بهیچ سبب باز ننگری و از حقیقت سکون بیرون نیائی چنانکه حق داند که تو بدان راست ایستاده.»• «آن قطب عالم روحانی آن معدن حکمت ربانی آن ساکن کعبه سبحانی آن گوهر بحر وفا امام المشایخ ابن عطا رحمةالله علیه سلطان اهل تحقیق بود و برهان اهل توحید و در فنون علم آیتی بود و باصول و فروع مفتی و هیچکس را از مشایخ بیش ازوی در اسرار اننزیل و معانی تاویل آن کشف نبود و او رادر علم تفسیر و حقایق آن واحادیث و دقایق آن و قرائت و مسائل آن و علم بیان و لطایف آن کمالی عظیم داشت و جمله اقران او را محترم داشته اند و ابوسعید خرار در کار او مبالغت کردی و بجز او را تصوف مسلم نداشتی و او از کبار مریدان جنید بود.» در تذکرة الاولیاء -> عطار نیشابوری
• «بهترین عمل آنست که کرده اند و بهترین علم آنست که گفته اند هرچه نگفته اند مگوی و هرچه نکرده اند مکن.»• «مرد را که جوینده درمیدان علم جویند آنگاه در میدان حکمت آنگاه در میدان توحید اگردر این سه میدان نبود طمع از دین او گسسته کن.»• «بزرگترین دعویها آنست که کسی دعوی کند و اشارت کند به خدای یا سخن کند از خدای و قدم در میدان انبساط نهد اینهمه که گفتیم از صفات دروغ زنان است.»• «نشاید که بنده التفات کند و بر صفات فرود آید.»• «هر عملی را بیانی است و هر بیانی را زبانی است و هر زبانی را عبارتی وهر عبارتی را طریقی و هر طریقی را جمعی اند مخصوص پس هرکه میان این احوال جدا تواند کرد او را رسد که سخن گوید.»• «هر که خود را بادب سنت آراسته دارد حق تعالی دل او را به نور معرفت منور گرداند.»• «هیچ مقام نیست برتر از موافقت در فرمانها ودر اخلاق.»• «بزرگترین غفلتها آن غفلت است که از خدای غافل ماند و از فرمانهاء او و از معاملت * «بندهٔ است مقهور و علمی مقدور و در این میان هر دو نیست معذور.»• «نفسهاء خود را در راه هوای نفس خود صرف مکن بعد از آن برای هر که خواهی از موجودات صرف کن.»• «افضل طاعات گوش داشتن حق است بر دوام اوقات.»• «اگر کسی بیست سال در شیوه نفاق قدم زندو در این مدت برای نفع برادری یک قدم بردارد فاضلتر از آنکه شصت سال عبادت باخلاص کند و از آن نجات نفس خود طلب کند.»• «هر که به چیزی دون خدای ساکن شود بلاء او در آن چیز بود .»• «صحیح ترین عقلها عقلی است که موافق توفیق بود و بدترین طاعات طاعتی است که ازعجب خیزد وبهترین گناهها گناهی که از پس آن توبه درآید.»• «آرام گرفتن باسباب مغرور شدن است و استادن بر احوال بریدن از محول احوال.• «باطن جای نظر حق است وظاهر جای نظر خلق جای نظر حق به پاکی سزاوارتر از نظر خلق جای.»• «هر که اول مدخل او بهمت بود به خدای رسد و هر که اول مدخل او بارادت بود به آخرت رسد و هر که را اول مدخل او به آرزو بود به دنیا رسد.»• «هرچه بنده را از آخرت باز دارد آن دنیا بود و بعضی را دنیاسرائی بود و بعضی را تجارتی و بعضی را عزی و غلبهٔ و بعضی را علمی و مفاخرتی به علم و بعضی را مجلسی مختلفی و بعضی را نفسی و شهوتی همت هر یکی از خلق به حد خویش بسته اند که درآن اند.»• «دلها را شهوتی است و ارواح را شهوتی است و نفوس را شهوتی همه شهوت ها را جمع کنند شهوت ارواح قرب بود و شهوات دلها مشاهده و شهوات نفوس لذت گرفتن براحت.»• «سرشت نفس بربی ادبی است و بنده مامور است به ملازمت ادب نفس بدآنچه او را سرشته اند می رود در میدان مخالفت و بنده او را بجهد باز می دارد از مطالبت بدهرکه عنان او را گشاده کند در فساد با او شریک بود.»• «هر که ادب یافته بود به آداب صالحان او را صلاحیت بساط کرامت بود و هر که ادب یافته بود به آداب صدیقان او را صلاحیت بساط مشاهد بود و هر که ادب یافته بود به آداب انبیاء او را صلاحیت بساط انس بود و انبساط.»• «هر کرا از ادب محروم گردانیدند از همه خیراتش محروم گردانیدند.»• «علم چهار است علم معرفت وعلم عبادت و علم عبودیت و علم خدمت.»• «حقیقت اسم بنده است و هر حقی را حقیقتی است و حقیقتی را حقی و هر حقی را حقی یعنی هر حقیقت که تو دانی اسم بنده بود و آن بی نشان است و بی نهایت و چون بی نهایت بود هر حقیقتی را حقی بود.»• «حقیقت توحید نسیان توحید است و این سخن بیان آنست که حقیقت اسم بنده است.»• «هر که توکل کند بر خدای از برای خدای و یا متوکل بود بر خدای در توکل خویش نه برای نصیب دیگر خدای کارش بسازد درین جهان و در آن جهان.»• «توکل آنست که تا شدت فاقه در تو پدید نیاید بهیچ سبب باز ننگری و از حقیقت سکون بیرون نیائی چنانکه حق داند که تو بدان راست ایستاده.»• «آن قطب عالم روحانی آن معدن حکمت ربانی آن ساکن کعبه سبحانی آن گوهر بحر وفا امام المشایخ ابن عطا رحمةالله علیه سلطان اهل تحقیق بود و برهان اهل توحید و در فنون علم آیتی بود و باصول و فروع مفتی و هیچکس را از مشایخ بیش ازوی در اسرار اننزیل و معانی تاویل آن کشف نبود و او رادر علم تفسیر و حقایق آن واحادیث و دقایق آن و قرائت و مسائل آن و علم بیان و لطایف آن کمالی عظیم داشت و جمله اقران او را محترم داشته اند و ابوسعید خرار در کار او مبالغت کردی و بجز او را تصوف مسلم نداشتی و او از کبار مریدان جنید بود.» در تذکرة الاولیاء -> عطار نیشابوری
wikiquote: ابوالعباس_ابن_عطاء