کلمه جو
صفحه اصلی

نمک به حرام

لغت نامه دهخدا

نمک به حرام. [ ن َ م َ ب ِ ح َ ] ( ص مرکب ) ناسپاس. بی وفا. حق ناشناس. بی حقیقت و صداقت. خائن. سرکش و نافرمان. بدکار. بدعمل. ( ناظم الاطباء ). نمک نشناس. نمک کور. کافر. کافرنعمت. که حق نمک نگاه ندارد. که پاس ولی نعمت ندارد :
نمک به ساغر می ریخت زاهد شیاد
کسی نمک به حرامی چنین ندارد یاد.
فطرت ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

نمک نشناس، ناسپاس.

اصطلاحات

معنی ضرب المثل -> نمک به حرام
قدر ناشناس، بی چشم رو.

پیشنهاد کاربران

کنایه از کسی است که علیرغم توجه خاص اقدام به سوئ استفاده بر علیه شخص کند و در معنی با نمک نشناس که به معنی عدم ادای دین مابه ازای محبت ارائه شده تلقی میگردد.


نمک نشناس = بد گویی در برابر محبت دریافتی
نمک به حرام = عملکرد بر علیه شخص محبت کننده

کسی که خودخواه است و شرف ندارد احترام نمی گذارد.

ناکث


کلمات دیگر: