کلمه جو
صفحه اصلی

دو به هم زنی

فارسی به انگلیسی

mischief-making

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . )ایجاد اختلاف و نزاع کردن .

فرهنگ عمید

نفاق افکندن و به هم زدن دوستی و رابطۀ دو تن.

اصطلاحات

معنی ضرب المثل -> دو به هم زنی
دعوا و نفاق افکندن بین دو نفر.

پیشنهاد کاربران

دوبهم اندازی . [ دُ ب ِ هََ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل و حالت دوبهم انداز. دوبهم زنی . دوبرهم زنی . تفتین . ذات البین . ( یادداشت مؤلف ) .


کلمات دیگر: