آرتور دو گوبینو. کنت آرتور دو گوبینو (به فرانسوی: Joseph Arthur de Gobineau) (۱۸۱۶ - ۱۸۸۲) نویسنده، خاورشناس، شاعر، مورخ، محقق و دیپلمات فرانسوی بود.
زندانی خوش اقبال (۱۸۴۶)
مادموازل ایرنوا (۱۸۴۸)
صومعهٔ تیفن (۱۸۴۹)
جستار در باب عدم تساوی نژادهای انسانی
سه سال در آسیا (۱۸۵۹) (توسط ذبیح الله منصوری به فارسی ترجمه شده است)
ادیان و فلسفه های آسیای مرکزی (۱۸۶۵)
افسانه های آسیایی
رنسانس امادیس (۱۸۷۶)
مکاتبات تاریخ ایرانیان
لیلا خانم
جنگ ترکمن ها (۱۸۷۶)
ایران از نگاه گوبینو، ترجمه ناصح ناطق، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۶۴ (این کتاب یکی از آثار نژادگرایانهٔ گوبینو است که در آن برتری برخی نژادها مطرح می شود).
ریشهٔ نظریات نژادگرایانه را در عصر جدید به او نسبت می دهند. با این که در زمان حیاتش جز در نزد معدودی از روشنفکران و هنرمندان مانند واگنر که دوست او بود شناخته نشد، ولی پس از مرگش اندیشه های او طرفدارانی یافت و اصول و عقاید او دربارهٔ عدم تساوی نژادها مخصوصاً در آلمان بسیار مورد توجه قرار گرفت و او را به شهرت جهانی رساند.
گوبینو در شهر ویل داوری از شهرهای فرانسه به دنیا آمد. پدرش از یک خاندان اصیل بوردو بود. مادرش در کودکی گوبینو به سوئیس رفت و پسرش را به مدرسهٔ بی ین فرستاد در این مدرسه بود که مقدمات زبان های شرقی را فراگرفت. بعد از مدتی به علت اخراج پدرش از ارتش فرانسه به شهر لوریان رفت و در این شهر به تاریخ و ادبیات علاقه پیدا کرد. استادش دربارهٔ او گفته بود: هرگز کسی را ندیده ام که در عین هوشمندی این همه ساده دل باشد. از همان دوران مسحور زیبایی های مشرق زمین گشت و در نوزده سالگی به پاریس رفت. در پاریس به کارهای اداری و روزنامه نگاری مشغول گشت و اولین منظومهٔ خود را با نام دلفزا را که همهٔ بازیگران آن ایرانی بودند، به رشتهٔ تحریر درآورد و در آن کمی از تأثرات و عواطف خود را بیان کرد. در سال ۱۸۴۹ توکویل وزیر امور خارجه فرانسه او را رئیس دفتر خود کرد و راه را برای سفرهای گوبینو به مشرق زمین هموار کرد.
گوبینو در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکه شناسی و مطالعهٔ تاریخ و فلسفه و ترجمهٔ متون فارسی به فرانسه مشغول گشت. خود گوبینو در نامه ای به خواهرش می نویسد: در ایران همه چیز هست؛ زندگی، خدا، هستی، نیکی و… من به ایران آمده ام تا ببینم مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی می کنند و چطور می اندیشند. گوبینو در طول زندگی پرماجرای خود در سال ۱۸۵۸ بار دیگر به فرانسه بازگشت و به آمریکا رفت و بعد از مدتی بار دیگر در مقام سفیر فرانسه به تهران اعزام شد و تا سال ۱۸۶۳ در این مقام باقی ماند. سال های آخر عمر او در سفر به سرزمین های اروپایی مخصوصاً آلمان و ایتالیا سپری شد و در اواخر عمر هم در پاریس زیست و در شهر تورین درگذشت.
زندانی خوش اقبال (۱۸۴۶)
مادموازل ایرنوا (۱۸۴۸)
صومعهٔ تیفن (۱۸۴۹)
جستار در باب عدم تساوی نژادهای انسانی
سه سال در آسیا (۱۸۵۹) (توسط ذبیح الله منصوری به فارسی ترجمه شده است)
ادیان و فلسفه های آسیای مرکزی (۱۸۶۵)
افسانه های آسیایی
رنسانس امادیس (۱۸۷۶)
مکاتبات تاریخ ایرانیان
لیلا خانم
جنگ ترکمن ها (۱۸۷۶)
ایران از نگاه گوبینو، ترجمه ناصح ناطق، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۶۴ (این کتاب یکی از آثار نژادگرایانهٔ گوبینو است که در آن برتری برخی نژادها مطرح می شود).
ریشهٔ نظریات نژادگرایانه را در عصر جدید به او نسبت می دهند. با این که در زمان حیاتش جز در نزد معدودی از روشنفکران و هنرمندان مانند واگنر که دوست او بود شناخته نشد، ولی پس از مرگش اندیشه های او طرفدارانی یافت و اصول و عقاید او دربارهٔ عدم تساوی نژادها مخصوصاً در آلمان بسیار مورد توجه قرار گرفت و او را به شهرت جهانی رساند.
گوبینو در شهر ویل داوری از شهرهای فرانسه به دنیا آمد. پدرش از یک خاندان اصیل بوردو بود. مادرش در کودکی گوبینو به سوئیس رفت و پسرش را به مدرسهٔ بی ین فرستاد در این مدرسه بود که مقدمات زبان های شرقی را فراگرفت. بعد از مدتی به علت اخراج پدرش از ارتش فرانسه به شهر لوریان رفت و در این شهر به تاریخ و ادبیات علاقه پیدا کرد. استادش دربارهٔ او گفته بود: هرگز کسی را ندیده ام که در عین هوشمندی این همه ساده دل باشد. از همان دوران مسحور زیبایی های مشرق زمین گشت و در نوزده سالگی به پاریس رفت. در پاریس به کارهای اداری و روزنامه نگاری مشغول گشت و اولین منظومهٔ خود را با نام دلفزا را که همهٔ بازیگران آن ایرانی بودند، به رشتهٔ تحریر درآورد و در آن کمی از تأثرات و عواطف خود را بیان کرد. در سال ۱۸۴۹ توکویل وزیر امور خارجه فرانسه او را رئیس دفتر خود کرد و راه را برای سفرهای گوبینو به مشرق زمین هموار کرد.
گوبینو در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکه شناسی و مطالعهٔ تاریخ و فلسفه و ترجمهٔ متون فارسی به فرانسه مشغول گشت. خود گوبینو در نامه ای به خواهرش می نویسد: در ایران همه چیز هست؛ زندگی، خدا، هستی، نیکی و… من به ایران آمده ام تا ببینم مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی می کنند و چطور می اندیشند. گوبینو در طول زندگی پرماجرای خود در سال ۱۸۵۸ بار دیگر به فرانسه بازگشت و به آمریکا رفت و بعد از مدتی بار دیگر در مقام سفیر فرانسه به تهران اعزام شد و تا سال ۱۸۶۳ در این مقام باقی ماند. سال های آخر عمر او در سفر به سرزمین های اروپایی مخصوصاً آلمان و ایتالیا سپری شد و در اواخر عمر هم در پاریس زیست و در شهر تورین درگذشت.
wiki: آرتور دو گوبینو