ابومحمد رُوَیم بن احمد از علما و صوفیان سدهٔ سوم ق.
• «اخلاص در عمل آن بود که درهر دو سرای عوض چشم ندارد.»• «رضا استقبال کردن احکام است به دلخوشی.»• «رضا آن بود که اگردوزخ را بر دست راستش بدارند نگوید که از چپ می باید.»• «زهد حقیر داشتن دنیا است وآثار او از دل ستردن.»• «لحظت راحت است و خطرات امارت و اشارت و گفت نفس زدن در اشارات حرام است و در خطرات ومکاشفات و معاینات حلال.»• «شهوت خفی است که ظاهر نشود مگر در وقت عمل.»• «تواضع ذلیلی قلوب است در جلیلی علام الغیوب.»• «توبه آن بود که توبه کنی از توبه.»• «صبر ترک شکایت است و شکر آن بود که آنچه توانی بکنی.»• «یقین مشاهده است و پرسیدند ازنعمت فقر گفت: فقیر آنست که نگاه دارد سر خود را و گوش دارد نفس خود را و بگزارد فرایض خدا.»• «محبت وفا است با وصال و حرمت است با طلب وصال.»• «همت ساکن نشود مگر به محبت و ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منی و منی کسی را بود که گام فراخ نهد.»• «انس خلوت گرفتن است ا زغیر خدای.»• «انس سرور دل است به حلاوت خطاب.»• «انس آنست که وحشتی در تو پدید آید از ماسوی الله و از نفس خود نیز.»• «قرب زایل شدن جمله متعرضات است.»• «تمامی حقایق آن بود که مقارن علم بود.»• «عارف را آینهٔ است که چون در آن بنگرد مولاء او بدومتجلی شود.»• «توحید محو آثار بشریت است وتجرید الهیت.»• «توحید حقیقی آنست که فانی شوی در ولاء او از هواء خود و در وفاء او از جفاء خود تا فانی شوی کل به کل.»• «تصوف ایستادن است بر افعال حسن.»• «تصوف مبنی است بر سه خصلت تعلق ساختن بفقر و افتقار و محقق شدن به بذل و ایثار کردن و ترک کردن اعتراض و اختیار.»• «آرام گیر بر بساط و پرهیز کن از انبساط و صبر کن بربرب سیاط تا وقتی که بگذری از صراط.»• «آن صفی پرده شناخت آن ولی قبهٔ نواخت آن زنده بی زلل آن باذل بی بدل آن آفتاب بی غیم امام عهد ابومحمد رویم رحمةالله علیه ازجمله مشایخ کبار بود و ممدوح همه و بامانت و بزرگی او همه متفق بودند و از صاحب سران جنید بود و در مذهب داود فقیه الفقها و در علم تفسیر نصیبی تمام داشت و در فنون علم حظی به کمال و مشارالیه قوم بود و صاحب همت و صاحب فراست بود ودر تجرید قدمی راسخ داشت و ریاضت بلیغ کشیده بود و سفرها بر توکل کرده و تصانیف بسیار دارد در طریقت.» در تذکرة الاولیاء -> عطار نیشابوری
• «اخلاص در عمل آن بود که درهر دو سرای عوض چشم ندارد.»• «رضا استقبال کردن احکام است به دلخوشی.»• «رضا آن بود که اگردوزخ را بر دست راستش بدارند نگوید که از چپ می باید.»• «زهد حقیر داشتن دنیا است وآثار او از دل ستردن.»• «لحظت راحت است و خطرات امارت و اشارت و گفت نفس زدن در اشارات حرام است و در خطرات ومکاشفات و معاینات حلال.»• «شهوت خفی است که ظاهر نشود مگر در وقت عمل.»• «تواضع ذلیلی قلوب است در جلیلی علام الغیوب.»• «توبه آن بود که توبه کنی از توبه.»• «صبر ترک شکایت است و شکر آن بود که آنچه توانی بکنی.»• «یقین مشاهده است و پرسیدند ازنعمت فقر گفت: فقیر آنست که نگاه دارد سر خود را و گوش دارد نفس خود را و بگزارد فرایض خدا.»• «محبت وفا است با وصال و حرمت است با طلب وصال.»• «همت ساکن نشود مگر به محبت و ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منی و منی کسی را بود که گام فراخ نهد.»• «انس خلوت گرفتن است ا زغیر خدای.»• «انس سرور دل است به حلاوت خطاب.»• «انس آنست که وحشتی در تو پدید آید از ماسوی الله و از نفس خود نیز.»• «قرب زایل شدن جمله متعرضات است.»• «تمامی حقایق آن بود که مقارن علم بود.»• «عارف را آینهٔ است که چون در آن بنگرد مولاء او بدومتجلی شود.»• «توحید محو آثار بشریت است وتجرید الهیت.»• «توحید حقیقی آنست که فانی شوی در ولاء او از هواء خود و در وفاء او از جفاء خود تا فانی شوی کل به کل.»• «تصوف ایستادن است بر افعال حسن.»• «تصوف مبنی است بر سه خصلت تعلق ساختن بفقر و افتقار و محقق شدن به بذل و ایثار کردن و ترک کردن اعتراض و اختیار.»• «آرام گیر بر بساط و پرهیز کن از انبساط و صبر کن بربرب سیاط تا وقتی که بگذری از صراط.»• «آن صفی پرده شناخت آن ولی قبهٔ نواخت آن زنده بی زلل آن باذل بی بدل آن آفتاب بی غیم امام عهد ابومحمد رویم رحمةالله علیه ازجمله مشایخ کبار بود و ممدوح همه و بامانت و بزرگی او همه متفق بودند و از صاحب سران جنید بود و در مذهب داود فقیه الفقها و در علم تفسیر نصیبی تمام داشت و در فنون علم حظی به کمال و مشارالیه قوم بود و صاحب همت و صاحب فراست بود ودر تجرید قدمی راسخ داشت و ریاضت بلیغ کشیده بود و سفرها بر توکل کرده و تصانیف بسیار دارد در طریقت.» در تذکرة الاولیاء -> عطار نیشابوری
wikiquote: ابومحمد_رویم