معنی اصطلاح -> دندان روی جگر گذاشتن
شکیبایی کردن و خاموش ماندن؛ در برابر چیزی تاب آوردن
مثال:
- چاره ای جز این نداریم که دندان روی جگر بگذاریم و این وضع را تحمل کنیم.
- آخر تا کِی دندان روی جگر بگذارم و حرفی نزنم؟ هیچ کس نمی داند من از دست این خانواده چه می کشم.
شکیبایی کردن و خاموش ماندن؛ در برابر چیزی تاب آوردن
مثال:
- چاره ای جز این نداریم که دندان روی جگر بگذاریم و این وضع را تحمل کنیم.
- آخر تا کِی دندان روی جگر بگذارم و حرفی نزنم؟ هیچ کس نمی داند من از دست این خانواده چه می کشم.