کلمه جو
صفحه اصلی

ابوالعلاء معری

دانشنامه عمومی

ابوالعَلاء مَعَرّی (به عربی: أبو العلاء المعری) یا ابوالعلی معری با نام کامل أحمد بن عبدالله بن سلیمان القضاعی التنوخی المعری(۳۶۳ — ۴۴۹ هجری)، شاعر و فیلسوف بزرگ و بی بدیل و نابینای عرب، در روز جمعه ۲۷ ربیع الاول سال ۳۶۳ هجری (۹۷۳ میلادی) در شهر معره نعمان در نزدیکی شهر حلب در سوریه به دنیا آمد و در سال ۴۴۹ هجری (۱۰۵۸ میلادی) در همین شهر درگذشت.وی به رهین المحبسین (به معنای گروگان دو زندان) ملقب بود. با اینکه او در نه سالگی خیام درگذشته است، اما در بین ادیبان به خیام عرب شهرت دارد.
لزومیات، دیوان اشعار ابولعلا که در آن خود را ملزوم به رعایت حروف قافیه نموده است.
‍الأیک والغصون
الاوزان و القوافی فی الشعر متنبی
تاج الحرة
عبث الولید
شرح دیوان ابن ابی حصینه
رسالة الغفران این کتاب را در پاسخ به نامهٔ دوست خود ابوالحسن علی ابن منصور معروف به ابن قارح نوشته است.
دیوان سقط الزند شامل شعرهای دوران جوانی ابولعلا
رسالة الصاهل والشاحج
رسالة الملائکة
رسالة الهناء
رسالة الفصول والغایات
معجزة احمد دربارهٔ ابوطیب متنبی
در سن چهارده سالگی مبتلا به بیماری آبله شد و در اثر این بیماری نابینا گشت.ابوعلا قرآن را به چند روایت نزد شیوخ شهر فراگرفت و لغت و نحو را نزد پدر آموخت. وی در یازده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. سپس جهت کسب علم به حلب، انطاکیه، لاذقیه و طرابلس سفر کرد و در سال ۳۹۸ هجری قمری راهی بغداد -که پایتخت خلافت اسلامی و مهد تمدن و فرهنگ به شمار می رفت- شد.وی یک سال و هفت ماه در بغداد ماند و به خاطر شنیدن خبر بیماری مادرش به معره بازگشت. ابوالعلا پس از بازگشت به معره گوشه نشینی اختیار کرد تا سرانجام به سال ۴۴۹ هجری قمری و در ۸۶ سالگی، پس از سه روز بیماری که در آن قوای ذهنی خود را از دست داد، چشم از جهان فروبست.
گروهی از پژوهش گرانی که به بررسی مطالب فلسفی می پردازند، بر این باورند که ابوالعلا مردی شکاک و حیرت زده و نقیض گو بوده است. آنان پندارهای خود را با تک بیتی هایی که از لزومیات ابوالعلا تلخیص کرده اند دست مایه قرار می دهند.ابوالعلا به همه چیز و همه کس بدبین بود. وی هم چنین به زن ها بدبین بود و وجود آن ها را مایهٔ فساد می دانست:
الا ان نساء حبال غی/ بهن یضیع الشرف التلید

نقل قول ها

ابوالعلاء معری (۳۶۳ — ۴۴۹ هجری) شاعر و فیلسوف نابینای عرب بود.
• «فرزندانم را در نعمت عدم که بر نعمت دنیا برتری دارد، آسوده گذاشتم؛ چون اگر به دنیا می آمدند، به بدبختی و سختی گرفتار می شدند.»• «از مردم دور باش و تنها زندگی کن، نه به کسی ظلم کن و نه بگذار کسی به تو ظلم کند.»• «در آن شهر مردی بود که وی را ابوالعلاء معری می گفتند، نابینا بود و رئیس شهر او بود، نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگزاران فراوان و خود همه شهر او را چون بندگان بودند و خود طریق زهد پیش گرفته بود. گلیمی پوشیده و در خانه نشسته، نیم من نان جوین را بند گرده کرده، شبانه روز به گرده قناعت کند و جز آن هیچ نخورد. وی نعمت خویش از هیچ کس دریغ ندارد و این مرد در شعر و ادب به درجه ای است که افاضل شام و مغرب و عراق به فضل و علم وی مقرند.»• «و نیز گفته اند که روزی ابوالعلاء معری در مسجد خوابیده بود، دو نفر وارد شدند و شروع کردند با هم به صحبت. فردای آنروز ابوالعلاء چون ندیم سلطان بود به دیدار سلطان رفته بود. در این اثناء دید دو نفر وارد شدند و شروع به مخاصمه نمودند. معلوم شد که این دو نفر همان دو نفر دیروزند که در مسجد با هم بگو مگو می کردند. ابوالعلا ناگهان گفت اتفاقاً بنده این دو نفر را دیروز در مسجد دیدم که با هم صحبت می کنند ولی چون به زبان ترکی صحبت می کردند چیزی نفهمیدم ولی می توانم سخنان آنان را بدون نقیصه و زیاده بگویم. شروع کرد به همان زبان گفتن مکالمات آندو را و مترجم وقتی ترجمه کرد معلوم شد که آنان در مسجد در حال تبانی بوده اند... و این نشان از حافظه عجیب این شخص دارد که در عین حال که زبان آنان را متوجه نمی شده اما سخنان آنانرا مانند ضبط نگهداری کرده است...»• جاودان یاد و روانشاد معـــری حکیـــم - تیره چشمی که نهان بین و خردآیین است -


کلمات دیگر: