کلمه جو
صفحه اصلی

منتر کردن

فارسی به انگلیسی

to enchant by animal magnetism, to magnetize, [ext.] toinfluence, to cause, to follow or obey


fool


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سحر کردن افسون کردن . ۲ - دست انداختن : [ عده ای از جوانان پیر مرد را کاملا منتر کرده بودند و او خود متوجه نمیشد . ]

اصطلاحات

معنی ضرب المثل -> منتر کردن
کسی را در کاری و یا در جایی سرگردان و معطل و علاف کردن.


کلمات دیگر: