کلمه جو
صفحه اصلی

سیاوش جمادی

دانشنامه عمومی

سیاوش جمادی (متولد بهمن ۱۳۳۰ در تهران)، نویسنده و مترجم آثار فلسفی و ادبی است.
کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران، ۱۳۵۳
کارشناسی ارشد فلسفه غرب از دانشگاه علامه طباطبایی
کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی از دانشگاه آزاد اسلامی

نقل قول ها

سیاوش جمادی (۱۹۵۲، تهران)، نویسنده و مترجم ایرانی آثار فلسفی و ادبی است.
• «شاید در اوایل کار کمال گرایی بر نویسنده و مترجم غالب تر است یا لااقل در مورد من اینطور بود. بعد به تدریج دریافتم که نفس و ذات نوشتن به نوعی در معرض داوری نهادن فکر است و مشارکت دادن دیگری در یک اندیشه یا تصویر یک فکر؛ بنابراین این هراس که باید عقل کل باشم تا قلم به دست بگیریم، به زودی در من از بین رفت و بعد از مدتی جرأت بیشتری در ابراز اندیشه و انتشار آن پیدا کردم و تحمل بیشتری هم در قبول انتقاد و اصلاحاتی که دیگران انجام می دهند به دست آوردم. خودم هم نسبت به آثارم دیدی انتقادی دارم. مثلاً اولین کتابم با عنوان «سینما و زمان» را که ناشر تصمیم به چاپ مجدد آن گرفت او را از این کار بازداشتم زیرا با فکری که الان دارم، شاید نیمی از کتاب را نیازمند به تغییر می بینم.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه خبرگزاری کتاب
• «از همان دهه هایی که من هنوز جوان بودم و در این یا آن محفل سرک می کشیدم به صرافت طبع دریافتم تخصص در فلسفه یا علوم انسانی در مملکت ما حرف مهملی است. البته دکان داری، محفل بازی و هارت و پورت هم زیاد بود. در فلسفه، در جامعه شناسی، در نقد ادبی و امثالهم، اما تخصص نبود. سواد و مطالعه گسترده و تحلیلی به طور بی نظر در یک قلمرو خاص امری نادر بود. کسانی بودند که میدان خالی به آنها مجال داده بود تا مثلاً میدان نقد ادبی یا جامعه شناسی یا سوسیالیسم یا اگزیستانسیالیسم را قرق کنند و در آن کوس لمن الملکی زنند. بعد اسم اینها می شود متخصص.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «الان خوشبختانه بعضی از دوستان شروع کرده اند به ترجمه هگل، مارکس، مکتب فرانکفورت، فلسفه های تحلیلی، آثار جامعه شناسان و روانشناسان بزرگ. نمی گویم ما نیاز حیاتی به این متفکران داریم چون این «ما» هم از آن حرف هاست و من هم نماینده هیچ «ما» یی نیستم، اما این را هم نمی توان گفت که مدرنیته و روشنگری اصلاً تنش به تن ایرانی یا ترک یا عرب و همه ابزار و شیوه های ارتباطی آنها نخورده است.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «امروز در پرتو گفت وگو می توان دربارهٔ خود و دیگران تفکر کرد.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «مدرنیته و روشنگری آمد اسطوره های سنتی را رد کرد اما اسطوره های خاص خودش را آفرید.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «ز جوانی وقتی می دیدم جوانی با سبیل های پرپشت و چهره غضبناک برای انهدام بورژوازی خیالی فرمان می داد به خود می گفتم که یک مارکسیست حتماً باید هگل را خوب خوانده باشد اما می دیدم که آن جوان حتی کاپیتال را نخوانده بود تا چه رسد به هگل. البته من هیچ وقت مارکسیست نبوده ام ولی مطالعه خودم بیش از آن رهبر خیالی پرولتاریا نبود.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «تفکر اساساً از درون انگیخته می شود. درون اساساً یعنی یک خود یا من که با همه تلونات و سیالیت پیوستاری دارد که آن را ذیل خود یا من گرد می آورد. البته در این بیان استعاره است. این درون همواره در یک بیرون یا فراگرد جهان است. یک رخداد اینجایی و اکنونی این من را از درون به فکر می انگیزد، یک ظلم، مرگ یک عزیز، زجر، فقر و شرارت. در جایی که هر کس فقط به فکر کلاه خود است تفکر یا نیست یا در قشر و شعار درجا می زند.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «وقتی من بر تفکر تأکید می کنم مثلاً در خطاب به چپ ها می گویم با فرض اعتقاد به قرائت های تجدید شده مارکسیسم بیش از آنکه نیاز به ترجمه و سپس تجویزی که در زمان و مکانی دیگر صادر شده باشد، نیاز به کسانی است که هیچ چیز مانع نشود تا سالیان دراز در بریتیش میوزیوم یک فکر را تا ته و اعماقش دنبال کنند.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «حوزه های علمیه الان تا جایی که من می دانم علاقه مندند با فلسفه غرب آشنا شوند. این نوید گفت وگویی است که سابقه اش به ابن سینا و فارابی برمی گردد اما یکدفعه انگار یک گیوتین ادواری آن را قرن ها ابتر و خاموش می کند.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «می گویید عارضه فلسفه ژورنالیستی؟ با شما موافق نیستم. ببینیم شما چه خیری از فلسفه آکادمیک و دانشگاهی دیده اید؟ این عارضه نیست. ممکن است پراشتباه باشد اما یک گام پیش تر از فلسفه چرت آلود متورم شده از دکارت و کانت است. اسم نمی آورم اما چند تا جوان در دانشکده های فلسفه دیده اید که مثل جوان هایی که در همین صفحات اندیشه می نویسند، شم فلسفی داشته باشند. آنها دربارهٔ ترافیک، سیاست، فوتبال، ملالت جوان ها و نزدیک ترین امور پیرامون ما می نویسند اما گیریم از نگاهی وام گرفته از ژیژک، آلن بدیو یا جورجو آگامبن. نه اینکه تاییدشان کنم اصلاً من که باشم که حکم نهایی صادر کنم. من می گویم در آنچه شما فلسفه ژورنالیستی می نامید چیزی است زنده که در هیچ مدرسه فلسفی پیدا نمی کنید.» ۱۳۸۶ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «ما در شرایط فعلی آنچه می توانیم به عنوان نکوداشت کسانی همچون تقی ارانی انجام دهیم، دست زدن به تفکری فراتر از تفکرات دنباله رو است و آن اینکه چرا به طور ادواری و مداوم هر از گاهی که فواره ها و نهضت هایی که بر ضد استبداد بلند شده اند، پس از مدتی سرکوب و خاموش شده اند.» ۱۳۹۱ -> مصاحبه با هفته نامه آسمان
• «در آن برهه یی از تاریخ ایران که معمولاآن را به دهه های ۴۰ و ۵۰ محدود می کنند، امواج همه گیر و نااندیشیده چنان نیرومند بودند که مجالی برای اندیشیدن به بنیاد تعیین کننده فرهنگ و سیاست خود و پیشینه های تاریخی آن نبود. ایده آلیسم ایرانی که بر مارکسیست و غیرمارکسیست به یکسان غالب بود، به کمتر از تغییر جهان رضایت نمی داد در حالی که از استبداد کهنه و خوپذیرشده فرهنگ خودی غافل بود، چراکه این استبداد ریشه دارتر از آن بود که حتی خو و منش معترضان به استبداد از آن رها باشد.» ۱۳۹۱ -> «روشنفکر به مثابه بیمار و دارو»
• «ما هرگز نمی توانیم جایی را برای گریز از مسائل پیرامونی بیابیم، برای همین قلم به دست می گیرم و می نویسم: تا از رهگذر آن بخشی از فرآیندهای اشتباه به تدریج اصلاح شود.» ۱۳۹۳ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «رویدادهای سال های گذشته کشمکش های جدیدی را در من ایجاد کرده است، هرچند حرفی نمی زدیم و امکانی برای سخن گفتن نبود اما کشمکش درونی نویسندگان، متفکران و پژوهشگران وجود داشت. همه آن سال ها برای من به خواندن و فکر کردن گذشت و از سویی غصه می خوردم. نویسنده و پژوهشگر حتی اگر فرصت سخن گفتن هم نداشته باشد، به طور جدی به چالش ها و مسائل اجتماعی – فرهنگی سرزمینش فکر می کند.» ۱۳۹۳ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «آنچه می تواند تا حدی التیام بخش فضای ترجمه ای در کشور باشد، بهره گرفتن از «نقد ترجمه» است تا افراد و مترجمان بتوانند از رهگذر آن با هم گفت وگو کرده و اشکالات خود را برطرف کنند.» ۱۳۹۴ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «واقعیت این است که ترجمه صد درصد بدون اشکال وجود ندارد، اگر کسی زمانی را برای بررسی و تطبیق آثار مترجمان نامدار با متون اصلی اختصاص دهد، قطعاً اشکالات زیادی خواهد یافت. با این حال، همان ها به تنهایی یک میانجی محو شونده برای گذار به دورانی بهتر بودند. مترجمان، قشری بدون پشتوانه و پشتیبان هستند که کاری بزرگ انجام می دهند. ترجمه در تمام دنیا کمابیش همین است و در طول «تاریخ ترجمه»، به تدریج این اشتباهات رفع خواهد شد.» ۱۳۹۴ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «بیشترین کتاب هایی که ایرانی ها به آنها اقبال نشان می دهند کتاب های سرگرم کننده هستند و به همان میزان از امکان چاپ مجدد کتاب های جدی تر کاسته می شود. معمولااین پدیده ها را نباید تک علتی دانست. به هر حال آنچه در جامعه ما قابل مشاهده است، برآیند این نکته است کتاب هایی که جنبه خودانتقادی دارند کمتر مورد استقبال عامه مردم قرار می گیرند، کتاب هایی که تفکر می طلبند در حاشیه قرار می گیرند و کتاب هایی که برمبنای موضوعات عامه پسندانه است، در سطح بالایی از استقبال قرار دارند.» ۱۳۹۴ -> «عادی اما قابل تأمل»
• «به نظر من در جامعه فرهنگی ما غالباً تفکر نیست. ارزش به یک نوع تتبع و حرفه تبدیل شده است. تبدیل به نماد شخصیتی شده است. تبدیل به یک نوع هویت و یک نوع ژست روشنفکری شده است.» ۱۳۹۴ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «موضع و محل روشنفکر در فضای عمومی است اما در کشور ما اساساً فضای عمومی به معنای واقعی و زنده کلمه وجود ندارد فضای عمومی یعنی جایی که از چپ چپ تا راست راست بتوانند در شرایط برابر و امن گفت وگو کنند اما این شرایط گفت وگو اساساً در تاریخ سیاسی کشور ما بسیار کم، مگر در برهه های بسیار کوتاه مدتی، فراهم آمده بنابراین وقتی که فضای عمومی ضعیف باشد کار روشنفکری نیز بسیار دشوار می شود یعنی به طور مداوم با سانسور و خودسانسوری باید دست و پنجه نرم کرده یا سکوت کند.» ۱۳۹۴ -> مصاحبه با روزنامه اعتماد
• «فرهنگ ایرانی، فرهنگی بوده که تضارب اندیشه ها را تاب نمی آورد، چنین ناهنجاری تاریخی به روزگار فعلی ما هم رسیده و فضای عمومی، فضایی نیست که در آن اندیشه ها و کلمه ها آزادانه رها باشند و در سایه فضای عمومی باز و آزاد، مردم در فضای عمومی، احساس آرامش نداشته باشند و از اجتماع گریزان و روز به روز منزوی تر شوند.» ۱۳۹۵ -> «جان جامعه را تازه کنیم»
• «برای تحلیل مسائل جامعه ایران، نمی توان پیشاپیش هیچ روش خاصی که از بیرون تجویز شده باشد را معتبر دانست. اما یک امر مسلم وجود دارد، اینکه اگر یک نگاه از بیرون به فرهنگ و سنت خود داشته باشیم، می بینیم که به لحاظ روش نقد، فلسفه تاریخ، نقد تاریخ اجتماعی، از خود سنت، هیچ چیزی نداریم. به همین دلیل اکثر مطالبی که دربارهٔ مفاخر فرهنگی ما در گذشته نوشته می شود، در حکم روایت یا تحسین است و نهایتاً حفظ آنچه از قبل وجود داشته است.» ۱۳۹۵ -> «تقلید، اندیشیدن را دشوارتر می کند»
• «اگر پژوهشگری احساس کند که با ترجمه تمام آثار مارکس، آدورنو، مکتب فرانکفورت یا هگل حادثه ای رخ نمی دهد و ممانعتی نیز برای او پیش نمی آید اما می تواند با این کار به تابوهای فرهنگی تلنگری وارد کند این راه را انتخاب می کند و در این شرایط، خود به خود گرایش کسانی که اهل ترجمه و کتاب هستند نیز به ترجمه آثار متفکران غرب بیشتر می شود. در نتیجه وضعیت به همین شکل کنونی درمی آید. برای ما هیچ راهکاری وجود ندارد جز اینکه یک فضای عمومی جاندار و فضای گفت وگوی آزاد و امن برای همه دیدگاه ها و عقاید فراهم شود. در مقام قیاس می توان گفت که شکسپیر و گوته از مفاخر فرهنگی غرب هستند که به شدت انتقاد شده اند اما در ایران اگر شما بخواهید برای نقد فردوسی یا حافظ قدمی بردارید با انبوه اعتراضات مواجه خواهید شد از سوی کسانی که چه بسا نه فردوسی را درست خوانده اند و نه حافظ را.» ۱۳۹۵ -> «تقلید، اندیشیدن را دشوارتر می کند»
• «با وجود اینکه حافظ درد اجتماعی داشته و نیز نگاهی ژرف به گذشته و حتی آینده ایران داشته است اما اینکه بپذیریم آنها در قرون وسطی و در آن ساختار فکری می زیسته و از حد معینی نمی توانسته اند تجاوز کنند و حتی بیان این مطلب، بسیار دشوار است؛ بنابراین ناخودآگاه این گرایش پیدا می شود که کسانی به دنبال ترجمه کتاب های متفکران غربی بروند و حاصل کار آنها نیز بین خود اهل کتاب و روشنفکران دست به دست می شود و چندان تأثیر گسترده ای در جامعه نمی گذارد.» ۱۳۹۵ -> «تقلید، اندیشیدن را دشوارتر می کند»
• «متأسفانه در کشور ما وقتی نویسنده یا مترجمی چند کتاب دربارهٔ یک فیلسوف می نویسد یا ترجمه می کند حمل بر این می شود که نویسنده بر همه زوایای اندیشه آن فیلسوف آشنا است. روزنامه نگاران در ایران، من را «هایدگرشناس» و هوادار او نسبت داده اند؛ اما من همواره سعی کرده ام نظر خود را صادقانه بیان کنم ولی فکر می کنم آن گونه که باید دیدگاه های من شنیده نشده است.» ۱۳۹۵ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «به نظر من قسمت اعظمی از منابع فکری روشنفکران ما در دهه های گذشته از سوی متفکرانی چون هایدگر، مارکس و پوپر تغذیه می شد. این نکته باید بررسی شود که روشنفکران ما با این متون چگونه برخورد کرده اند و تا چه میزان این اندیشه ها جوابگوی نیازها و پرسش های جامعه ما بودند.» ۱۳۹۵ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «هانا آرنت در فصل آخر کتاب «سرچشمه تمامیت خواهی» به جامعه ای که «فرد» در آن معنا پیدا نکرده است و فضای عمومی در آن به وجود نیامده است می پردازد. توضیحی که وی از «جامعه تمامیت خواه» ارائه می دهد منحصر به جوامع شرق و غرب نمی شود؛ در این جامعه مردم منفعل هستند و مفهومی ندارند و به نوعی ارتباطات در بی ارتباطاتی است؛ ناامیدی و اضطراب تمام آن جامعه را فرا گرفته است؛ چنین جامعه ای مستعد ظهور و بلوغ فاشیسم است.» ۱۳۹۵ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «ما تنها به ستایش و تعبد گذشته پرداختیم و از گذشته خود معبد ساختیم. ما معابد خود را مورد انتقاد قرار ندادیم.» ۱۳۹۵ -> مصاحبه با روزنامه ایران
• «بسیاری از اندیشه های متفکران برجسته غرب به زبان فارسی برگردان شده اند اما معتقدم این اندیشه ها چنان که باید در جامعه فکری ما تحول ایجاد نکرده اند؛ این امر پرسش برانگیز است. دردی است که دست از سر ما برنمی دارد...» ۱۳۹۵ -> مصاحبه با روزنامه ایران


کلمات دیگر: