کلمه جو
صفحه اصلی

حمیدرضا شاه ابادی

دانشنامه عمومی

حمیدرضا شاه آبادی. حمیدرضا شاه آبادی (زاده ۱۳۴۶، تهران) پژوهشگر تاریخ، داستان نویس و نمایش نامه نویس معاصر است. وی از نویسندگان در حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال و یکی از مدیران با سابقه در نشر با تجربه مدیریت بر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مؤسسه نشر بین المللی الهدی است. نوشتن را از جوانی و بدون آموزش خاصی و با داستان کوتاه آغاز کرد. بعدها داستان نویسی را وسعت داد و چند نمایش نامه نوشت و چند فیلم کوتاه را هم ساخت. اولین داستانش به نام قبل از باران در یک مجله هفتگی چاپ شد. پس از مدتی پژوهش در تاریخ را آغاز کرد و سعی کرد با بهره گیری از تاریخ و سرگذشت ها شخصیت ها و داستان هایی را روی صفحه بیاورد که به حقیقت و روایت تاریخ نزدیک تر باشد. وی آثار مکتوب بسیاری دارد که از جملهٔ آن ها دیلماج و لالایی برای دختر مرده است. برخی آثار وی در جشنواره های مختلف جوایز بسیاری کسب کرده اند. او وضعیت ادبیات معاصر را مطلوب ارزیابی نمی کند و آرمان خواهی را سرلوحه فعالیت هایش قرار داده است.
دایره زنگی (مجموعه داستان کوتاه) انتشارات کمان ۱۳۸۰
دیلماج (رمان) انتشارات افق ۱۳۸۵
لالایی برای دختر مرده (رمان نوجوان) انتشارات افق ۱۳۸۶
اعترافات غلامان (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۸۹
وقتی مژی گم شد (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۹۱
هیچ کس جرئتش را ندارد (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان ۱۳۹۲
کافه خیابان گوته (رمان) ۱۳۹۴
حمیدرضا شاه آبادی به عنوان دبیر علمی هشتمین دوره جشنواره کتاب برتر در سال ۱۳۹۴ انتخاب شد.
تاریخ آغازین فراماسونری در ایران (دو جلد) انتشارات سوره مهر ۱۳۷۶
مقدمه بر ادبیات کودک (بحثی در تحول تاریخی مفهوم کودکی) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۸۲ - حاصل پژوهش در کتابخانه بین المللی مونیخ

نقل قول ها

حمیدرضا شاه آبادی. حمیدرضا شاه آبادی (زادهٔ ۱۳۴۶، تهران) پژوهشگر تاریخ، داستان نویس و نمایش نامه نویس ایرانی است.
• «اختلاف وقتی به وجود می آید که گفت و گو دو طرفه باشد، یگی بگویی و یکی بشنوی، اما تک گویی بدون هیچ عکس العملی از طرف مقابل هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.»• «این خوش شانسیه بزرگیه که ادم شغل خودشو دوست داشته باشه.»• «اگر علم طب و ساخت ادویه خوانده بودم بیشتر به کار این نفوس فلک زده می آمد. مردم گرسنه را که با هر شیوع وبا و ابله چون حشرات الارض دسته دسته جان می دهند فلسفه به هیچ کار نمی آید.»• «نمی دانی من هم نمی دانم. اما باید اندیشه کنیم. تو هم اندیشه کن اگر امروز من نتوانستم، فردا تو خواهی توانست. تقدیر را می توان شکست.»• «عشق تنها در فراق معنی می گیرد و سوزها و ناله ها جملگی پس از وصال خاموش می شوند.»• «گاهی قرار گرفتن اتفاقی بعضی چیزها در کنار هم زندگی ما را تغییر می دهد. اگر آن روز من فقط چند ثانیه زودتر کتابم را توی کیفم گذاشته بودم، کارم به طبقه پنجم بلوک سیزده نمی کشید.»


کلمات دیگر: