کلمه جو
صفحه اصلی

حسین لطف ابادی

دانشنامه عمومی

حسین لطف آبادی. حسین لطف آبادی (متولد ۱۳۲۳ در نیشابور) استاد روان شناسی و علوم تربیتی در دانشگاه شهید بهشتی تهران است. وی دارای دکترای روان شناسی تربیتی (سنجش و ارزشیابی آموزشی) از دانشگاه لین شوپینگ سوئد است. او دارای تالیفاتی درباره روان شناسی تربیتی، روان شناسی رشد، سنجش و اندازه گیری در علوم تربیتی و روان شناسی، مسائل و نگرش نوجوانان و جوانان ایران و... است. لطف آبادی با همکاری با سازمان ملی جوانان، پژوهش هایی درباره جوانان برای این سازمان انجام می دهد.
روان شناسی رشد زبان، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۵.
سنجش و اندازه گیری در علوم تربیتی و روان شناسی (روانسنجی سنتی و رویکردهای جدید در سنجش روانی-تربیتی)، سمت، ۱۳۷۵.
روان شناسی رشد (۲) «نوجوانی، جوانی، و بزرگسالی»، سمت، ۱۳۷۸.
رشد اخلاقی، ارزشی، و دینی در نوجوانی و جوانی، سازمان ملّی جوانان، ۱۳۸۰.
آزمونهای روانی-شناختی برای مشاوره کودک، چاپ هفتم، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۲.
وضعیت و نگرش و مسائل جوانان ایران، سازمان ملّی جوانان، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳.
روان شناسی تربیتی، سمت، ۱۳۸۴.
روان شناسی رشد (۱)، سمت، ۱۳۷۰. (با همکاری سوسن سیف، پروین کدیور، و رضا کرمی نوری)
حسین لطف آبادی در سال ۱۳۲۳ در نیشابور و در خانواده ای دهقان به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره دیپلم علوم تجربی در دبیرستان کمال الملک و کار آموزگاری سپاه دانش در محیط آباد نیشابور و آموزگاری دبستان در روستای عباس آباد موقوفه در شهرری، در سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه تهران شد.
سپس در سال ۱۳۵۳ برای دوره دکترا به سوئد رفت و ده سال در آن کشور ماند. در سال ۱۳۵۴ با اینگوار وردلین (Ingvar Werdelin) از اساتید برجسته پژوهشهای پرورشی آشنا شد و توانست در دوره دکترا - به مدت ۵ سال (از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۹) - شاگرد او باشد.
لطف آبادی، در سال ۱۳۶۳ همزمان با بازگشایی دانشگاه ها در ایران (پس از انقلاب فرهنگی)، به ایران بازگشت و در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۸۰ به عنوان استاد روان شناسی تربیتی در آن دانشگاه به تدریس و پژوهش پرداخت.

نقل قول ها

حسین لطف آبادی. حسین لطف آبادی (متولد ۱۳۲۳ -) استاد روان شناسی و علوم تربیتی در دانشگاه شهید بهشتی تهران.
• «اجازه بدهید به مشکلات روان شناختی عموم مردم اشاره کنم تا به خود آییم و برای ایجاد وضعیت بهتر تلاش کنیم:مسألهٔ اوّل و اساسیِ روان شناختی اکثرِ مردمِ ایران، وجود مشکلات در شخصیّت آن ها و در چگونگی شکل گیری هوّیت آن هاست. مسألهٔ دوم وجود مشکلات بنیانی در شیوه فکر کردن و در ضعف خردمندی و کم توجهی به یافته های دقیق علمی در مورد جهان هستی و زندگی انسانی است. مسألهٔ سوم آن است که مردم ما خود را اغلب دانا تصور می کنند اما نادانی و خرافه شیوع بسیار گسترده ای دارد. از این سه مشکل بزرگ یک چیزی متولد می شود و آن هم مشکلات رفتاری افراد است که خود را در رفتار شهروندی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و حتی در شهرسازی و معماری و ترافیک شهری نیز نشان می دهد...»• «کسانی را که می آیند این جا و عزمشان را جزم کرده اند که طلاق بگیرند می فرستم منزل. این جا جای جدا کردن اعضای خانواده از یکدیگر نیست. می گویم اگر آمده اید مساله تان حل شود من کمک تان می کنم، ولی اگر آمده اید که ما را بهانه و وسیله کنید تا از هم جدا شوید، بروید جای دیگر.»• «افرادی که تصمیم دارند طلاق بگیرند اصلا نباید این جا بیایند. اما اگر روزی طلاق گرفتند و بعد آمدند و گفتند می خواهم برگردم و زندگی کنم یا می خواهم زندگی جدید خود را بهتر سازماندهی کنم، می گویم خوش آمدید. ما سعی داریم زندگی را به سوی آشتی، آرامش و وحدت پیش ببریم و برای وصل کردن آدم ها تلاش می کنیم.»• «"جلال الدین بلخی خراسانی"، که من اصرار دارم او را به همین نام بنامیم نه به نام "مولانا" یا "ملای روم" یا "مولوی رومی" و امثال اینها که با حقیقت وجودی آن مرد بزرگ سازگار نیست، به ما آموخته است که "ما برای وصل کردن آمدیم". وصل کردن و مهر ورزیدن راه و رسم کهن زندگی انسان ایرانی سالم و شریف بوده و هست و به راستی که ما باید همین روح مینوی و انسانی را مبنای روابط خود با خویشتن و با دیگران قرار دهیم.»• «اگرچه ایرانیان عموماً عادت کرده اند و قرن هاست به آنان آموزش داده شده و می شود که در رثای از دست رفتگان بسیار سخن بگویند و مویه کنند، اما درست آن است که در ثنای زندگی و در فلسفة زنده بودن و نیکو زیستن بگوییم و بیندیشیم و حیات انسانی را بهتر معنا کنیم و در خود تحقق بخشیم.»


کلمات دیگر: