کلمه جو
صفحه اصلی

رینبو راول

دانشنامه عمومی

رینبو راول (به انگلیسی: Rainbow Rowell) (زادهٔ ۲۴ فوریهٔ ۱۹۷۳) نویسندهٔ آمریکایی رمان های نوجوان و بزرگسال و برندهٔ جایزهٔ مایکل ال. پرینتز سال ۲۰۱۴ است.
راول بین سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲، ستون نویس و مسئول تبلیغات روزنامهٔ اوماها ورلد-هرالد بود. او پس از ترک این شغل، به استخدام شرکتی تبلیغاتی درآمد و همزمان، نوشتن اولین رمانش را آغاز کرد. او در همین حین، صاحب فرزند شد و به مدت دو سال کار بر روی این رمان را متوقف کرد. «اتچمنت»، «النور و پارک»، «طرفداری»، «تلفن ثابت» و «چیزی که عشق واقعی به من داد» از جمله آثار این نویسنده است.

نقل قول ها

رینبو راول (به انگلیسی: Rainbow Rowell) (زادهٔ ۲۴ فوریهٔ ۱۹۷۳) نویسنده آمریکایی رمان های نوجوان و بزرگسال است.
• «دختره خیلی اوضاع ناجوری داشت. او نه تنها تازه وارد بود، بلکه گنده و زمخت هم بود، با موهای قرمز شلخته و فرفری. طوری لباس پوشیده بود که انگار… انگار دلش می خواست مردم نگاهش کنند. شاید هم از این سر و وضع افتضاح خوشش می آمد. یک تی شرت شطرنجی مردانه پوشیده بود و چند تا گردنبند عجیب غریب هم انداخته بود دور گردنش و مچ دست هایش را هم هم با دستمال پوشانده بود. او پارک را یاد مترسک می انداخت؛ یا مثلاً یکی از آن عروسک های بدریختی که مادرش روی میز آرایش اش می گذاشت. دختر تازه وارد شبیه چیزی بود که در طبیعت جان سالم به در نمی برد.»• «کاملاً مطمئن بود که به او یک تشکر بدهکار است. نه فقط دیروز، بلکه تمام روزهایی که از آشنایی شان گذشته بود… و این باعث می شد حس کند خنگ ترین و ضعیف ترین دختر دنیاست. اگر کسی نتواند زندگی خودش را نجات دهد، آیا زندگی اش اصلاً ارزش نجات دادن دارد؟ سعی کرد به او بگوید تو زندگی مرا نجات دادی، نه تا ابد، نه برای همیشه… احتمالاً فقط به طور موقت؛ ولی زندگی مرا نجات دادی… پس حالا به تو تعلق دارم. منی که اکنون هستم، متعلق به توست. برای همیشه.»• «اتوبوس دوباره توقف کرد و چند بچهٔ دیگر سوار شدند. آن ها دختر تازه وارد را هل دادند، از او رد شدند و رفتند روی صندلی هاشان نشستند. پارک به دختر تازه وارد نگاه کرد. او هنوز آن جا ایستاده بود. رانندهٔ اتوبوس داد زد: «هی دختر! بشین!» دختر راه افتاد سمت انتهای اتوبوس، درست سمت آن وحشی ها. پارک با خودش گفت "وای خدایا! وایسا! برگرد سر جات!" می دانست که الان آب از لب ولوچهٔ استیو و میکی سرازیر شده. پارک سعی کرد جای دیگری را نگاه کند.»


کلمات دیگر: