کلمه جو
صفحه اصلی

خسرو باقری

دانشنامه عمومی

خسرو باقری نوع پرست (زاده ۱۳۳۶ تهران) استاد دانشگاه تهران است. زمینه های تخصص وی فلسفه آموزش و پرورش، فلسفه شناخت و روان و تربیت دینی است.خسرو باقری، استاد دانشگاه تهران، درجه دکتری در فلسفه تعلیم و تربیت را از دانشگاه نیو ساوت ولز استرالیا دریافت کرد. دوره کارشناسی را در دانشگاه علامه و ارشد را در دانشگاه تربیت مدرس به اتمام رساند و هم اکنون در دانشکده روانشناسی، علوم تربیتی و الهیات دانشگاه تهران مشغول تدریس است.
نگاهی دوباره به تربیت اسلامی (۱۳۶۸). دو جلد. انتشارات مدرسه
مبانی شیوه های تربیت اخلاقی: نقد تطبیقی علم اخلاق و روان شناسی معاصر، (۱۳۷۷) انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.
چیستی تربیت دینی (بحث و گفتگو با پاول هرست) (۱۳۸۰). نشر تربیت اسلامی.
مبانی فلسفی فمینیسم (۱۳۸۲) انتشارات دفتربرنامه ریزی اجتماعی ومطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات وفناوری.
نوعمل گرایی وفلسفه تعلیم و تربیت: بررسی پیامدهای دیدگاه ویلارد کواین و ریچارد رورتی در تعلیم و تربیت، (۱۳۸۶) انتشارات دانشگاه تهران.
درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران (۱۳۸۹). دو جلد. انتشارات علمی و فرهنگی
هویت علم دینی (۱۳۸۲). انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
رویکردها و روش های پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت (۱۳۸۹). با همکاری نرگس سجادیه و طیبه توسلی. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
نظریه های رواشناسی معاصر: به سوی واقع گرایی سازه گرا (۱۳۸۷)، با همکاری زهره خسروی. نشر علم
گفتگوی معلم و فیلسوف (۱۳۹۲) انتشارات علمی فرهنگی.
الگوی مطلوب آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران(۱۳۸۹). تهران: انتشارات مدرسه.
خسرو باقری در فلسفه روانشناسی به بررسی پیش فرض های مکتب های روانشناسی پرداخته است. او در نوشته های خود به بررسی پیش فرض های روانشناسی ژان پیاژه، روانکاوی زیگموند فروید، و روانشناسی سازه های شخصی جرج کلی پرداخته است. خسرو باقری در بررسی پیش فرض های فلسفی نظریه جرج کلی، ضرورت تلفیق مطابقت با واقع و صدق درونی را بررسی کرده، و بر اساس آن تلاقی بین سازه ها و واقعیت به عنوان نقطه بهینه که در آن سازه ها و واقعیت هم مرز هستند ممکن می شود. این رویکرد از آن جهت اهمیت دارد، که موجب ورود رئالیسم به پراگماتیسم در روانشناسی جرج کلی شده است، و سازه ها را نظام مند می کند.
باقری به امکان دخالت پیش فرض های دینی در فرایند شکل گیری علوم انسانی پرداخته است، که از این طریق تجربی بودن آن شاخه های علوم انسانی کاملاً حفظ می شوند، و از طرف دیگر ابطال نظریه ها، پیش فرض ها را از ابطال یا بررسی تجربی مصون می گذارد. این دیدگاه که رویکرد تأسیسی نامیده می شود در مقابل دیدگاه هایی قرار می گرید که باقری آن ها را تهذیبی، و دائرةالمعارفی می نامد.
وی از منتقدان نگرش سیاسی به علم غربی است و در این باره گفته است: دین داران – از جمله مسلمانان – موضع عقلانی خودشان را شفاف نمی کنند و در این موضع می روند که ما این طرف هستیم و شما آن طرف و مدام می خواهند دیوارها را محکم تر کنند. همین وضعی که در جامعهٔ ما وجود دارد. در صورتی که باید بتوانیم ساحت های مختلف را از یکدیگر تفکیک نماییم. یعنی باید بتوانیم سیاست غرب را از علم غرب جدا کنیم. هر چند این ها با هم نسبتی دارند اما یکی نیستند و یکی کردنشان خطاست، همان طور که تفکیک کاملشان هم خطاست. هر مشکلی که جامعهٔ ما به لحاظ سیاسی با غرب دارد به آن ادامه دهد اما اینکه چون غرب به لحاظ سیاسی متجاوز است، پس علمش هم، علم تجاوز است و به آن ها تجاوز می آموزد، خطاست. ما باید بتوانیم این تفکیک را انجام دهیم و با حوزهٔ فکری و علمی غرب وارد بحث و گفتگوی علمی شویم.

نقل قول ها

خسرو باقری نوع پرست (زاده ۱۳۳۶ تهران) استاد دانشگاه تهران است.
• «انسان ها از خطاهای شان می آموزند و خطا طی فرآیندی می تواند اثر تربیتی داشته باشد. اما چرا انسان ها خطا می کنند؟ به این دلیل که جریان تربیت، جریان آموختن از خطاست یعنی افراد خطا می کنند و این باعث قدرت انکیزشی در آنها می شود.»• «تعارض بین علم و دین وجود داشته است. علمِ تفسیر از قبل بوده که اخیراً هم تحت عنوان هرمونتیک مطرح می شود. اما مناقشه در بحث علم تجربی است. از خود دانشمندان بپرسیم علم چیست پاسخی صحیح ندارند چون آن ها چون آنقدر درگیر موضوع هستند ممکن است به همان اندازه از موضوع دور باشند. گفته می شود که «انسان بیش از آن چه می گوید می داند» این نشان دهندهٔ وجود دانش ضمنی در انسان ها است. چیستی علم مبهم است.»• «روش پژوهش میان- رشته ای به بررسی سطوح و ساختارهای چندگانه، سازوکارهای هر ساختار و نقش آنها در خلق رویدادها می پردازد. مراحل پژوهش شامل فرآیندی است که طی آن باید از توصیف یک موضوع انضمامی مبهم به سوی انتزاع ساختارهای معنادار از آن حرکت کرد، سپس این روش به تبیین ساختارها با توجه به عوامل درونی و بیرونی می پردازد. در نهایت دانش حاصل از این تبیین را به منظور نقد و اصلاح عوامل محدودیت آفرین ترکیب می کند. این فرایند شامل شناسایی مسئله، طرح سؤال استعلایی، توصیف پدیده های پیچیده و لایه مند به گونه ای انضمامی، تفکیک و انتزاع، استنباط فرآیندی به منظور شناخت سازوکارهای هر ساختار، باز توصیف و ترکیب جدید و در نهایت کنش است.»• «رشته های دانشگاه و حتی خود دانشگاه اقتضا می کند که یک تکثر در آن وجود داشته باشد، اما در مقابل کسانی معتقدند که باید به دنبال امر واحدی در دانشگاه بود. در این دیدگاه، فرهنگ دانشگاهی چیز واحدی می تواند باشد. برای مثال، بارنت که یکی از صاحب نظران معاصر در امر آموزش عالی است، معتقد است که رهایی بخشی هدف کلانی است که باید تمام دانشگاه را دربرگیرد. او براساس یک استدلال فلسفی می گوید ما در دانشگاه انتظار نداریم افراد دانش شان را افزایش دهند، بلکه باید در یک طبقه فوقانی قرار گیرند و درک عمیقی از خود پیدا کنند و بتوانند قدرت خود را افزایش دهند و از این طریق است که رهایی از تنگناهای اجتماعی در دانشگاه اتفاق می افتد. او همچنین براساس استدلالی تاریخی معتقد است، کسانی که در گذشته دربارهٔ دانشگاه صحبت کردند همه به نحوی به دنبال این انتظار از آموزش عالی بودند که هدف واحدی را شکل دهد.»• « «تربیت» در یک تعریف مرسوم این است که مثلاً والدین و نظام اجتماعی، افراد را به لحاظ فکری، اعتقادی و آداب و رسوم به شکل و شمایل نسل پیشین در بیاورند، چنین کسی را فرد تربیت شده می پنداشتند در صورتی که این معنای مطلوبی نیست، زیرا چنین شکل پذیری را در اسلام، «تربیت» نمی گویند. زمانی هم که پیامبران، تبلیغشان را آغاز می کردند، با همین بهانه مواجه می شدند که مخالفان می گفتند، ما نسل اندر نسل این گونه تربیت شده ایم اما پیامبران نمی پذیرفتند و می گفتند شاید پدرانتان یا نسل های پیشین عاقل نبوده اند یا اشتباه کرده اند، این نشان می دهد که «تربیت» بازتولید نیست، بلکه فرهنگ پیشین نیز باید ارزیابی و اصلاح شود. در واقع تربیت موضوعی است که خود فرد در آن نقش بسیار مهمی دارد و فقط پذیرنده مسایل گذشتگان نیست؛ بنابراین «تربیت اسلامی» چنین نقش پذیری را از سوی خود فرد تربیت شونده می طلبد تا در تعامل متقابل با فرهنگ جامعه ای که در آن هست خواه اسلامی یا غیراسلامی، قرار گیرد.»


کلمات دیگر: