کلمه جو
صفحه اصلی

خیلون

فرهنگ فارسی

خیلن از حکمای سبعه یونان

لغت نامه دهخدا

خیلون. [ ل ُ ] ( اِخ ) خیلن. از حکمای سبعه یونان. رجوع به خیلن شود.

دانشنامه عمومی

خیلون (به یونانی: Χίλων یا Χείλων) (۵۶۰ پ. م) فرزند داماگتاس، از اهالی لاکدمونی، یکی از کسانی است که نامش در میان فرزانگانِ هفت گانهٔ یونان ثبت شده است. خیلون در خلال پنجاه و پنجمین یا پنجاه و ششمین المپیاد، به عنوان افور انتخاب شد. هنگامی که برادرش به این موضوع، به دلیل اینکه خودش مانند خیلون انتخاب نشده بود، اعتراض کرد، به برادرش گفت: «من بر خلافِ تو می دانم که چگونه در برابرِ بی عدالتی تسلیم شوم».
لائرتیوس، دیوگنس (۱۳۹۳). فیلسوفانِ یونان. ترجمهٔ بهراد رحمانی. تهران: نشر مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۱۳-۰۲۲-۱.
وی مدعی بوده که همیشه بر اساس قانون عمل کرده و هیچ گاه قانون را زیر پا نگذاشته است؛ اما در یک مورد شک داشت: در دادگاهی بخاطرِ دوستش رای به جانبِ وی داده بود، اما در نهایت دوستش را راضی کرده بود که محکوم را ببخشد. با این عمل هم قانون را رعایت کرده بود و هم دوستش را از دست نداده بود.
خیلون در پیسا، درست هنگامی که به پسرش به دلیل پیروزی در مشت زنیِ المپیک تبریک گفت، در گذشت.

نقل قول ها

خیلون یا شیلون یا کیلون ،(۰۵۴۹-۰۴۷۰)، فرزند داماگتاس، از اهالی لاکدمونی، یکی از کسانی است که نامش در میان فرزانگانِ هفت گانهٔ یونان ثبت شده است.
• «در جهان حیات، هیچ عیبی آدمی را شرمگین تر از آن نمی سازد که دروغش آشکار شود.»• «برای تلفظ کوتاه ترین کلمهٔ، بله یا خیر؛ باید خیلی بیشتر از یک نطق، فکر کرد.»• «مشکل ترین کار ما، عمل به آن چیزی است که می اندیشیم.»• «به زبانت اجازه نده قبل از اندیشه ات به راه افتد.»• زبانت را مهار کن، مخصوصاً در مهمانی.• با همسایگانت به بدی سخن مگو، چرا که در آن صورت، دربارهٔ تو سخنانی گفته می شود که موجب پشیمانیِ تو می شود.• کسی را تهدید مکن، زیرا این کارِ زنان است.• در روزگارِ پریشانی، زودتر از ایام خوشی به دیدار دوستان برو.• ضرر با به منفعتِ حاصل از فریب کاری ترجیح ده: یکی یک لحظه تو را به درد می آورد و دیگری همیشه.• از اشارات سر و دست هنام سخن گفتن که علامت جنون است، اجتناب کن.


کلمات دیگر: