کلمه جو
صفحه اصلی

دوبلینی ها

دانشنامه عمومی

دوبلینی ها (به انگلیسی: Dubliners) مجموعه داستان های کوتاه از جیمز جویس است که در ۱۹۱۴ میلادی منتشر شد.این مجموعه ۱۵ داستان کوتاه را در بر می گیرد و در آن به مسایلی نظیر: تاریخ ایرلند. انسانها، مرگ، عشق، زندگی، ترس و... می پردازد. این داستان از اوج تحرکات ملی گرایانه ایرلند نوشته شده است و در آن به طبقهٔ متوسط و پایین جامعهٔ ایرلندی در اوایل قرن بیستم می پردازد. بیشتر شخصیت های داستان های این مجموعه دوباره در کتاب اولیس فرا خوانده می شوند. داستان از نثر بسیار قدرتمندی برخوردار است و جزو شاهکارهای ادبی محسوب می شود.
خواهرها: کشیش فلین می میرد و پسر جوان که همراه با خانواده اش برای مراسم ختم او آمده اند یاد خاطرات و کارهای کشیش می افتد...
برخورد: یک بچه از مدرسه بیرون می ورد...
عربی: پسری عاشق دختری در محله شان می شود، او به بازار عربی می رود تا برای دختر هدیه ای بخرد...
اولین: دختری خانواده اش را ترک می کند تا همراهی با ملوانی برود...
همتایان:
پس از مسابقه: مردی با دوست و همدرسه ای قدیمی خود روبرو می شود...
دو زن نواز: دو مرد زنی را دنبال می کنند تا با او طرح دوستی بریزند...
ابری کوچک: مردی همراه با دوست قدیمی اش مشغول خوردن ناهار است و به یاد آرزوهایی که داشته بود..
یک روز در ستاد انتخابات: کارکنان یک ستاد انتخاباتی دور هم جمع شده اند و از پارنل از رهبران مبارزات ایرلند یاد می کننند...
گل
پانسیون
یک حادثهٔ دردناک
مردگان
مجموعه داستان یک سیر ادبی را از ابتدا تا انتها در بر می گیرد که با داستان بلند مردگان ختم می شود.
اسامی داستان های کوتاه در زیر می آید:
این کتاب در ایران توسط افراد بسیاری ترجمه شد که مشهورترین ترجمه آن متعلق به محمد علی صفریان، صالح حسینی و پرویز داریوش است.

دانشنامه آزاد فارسی

دوبلینی ها (Dubliners)
مجموعۀ داستان های کوتاه جیمز جویس، به زبان انگلیسی، منتشرشده در ۱۹۱۴. دربارۀ یک یک داستان های این مجموعه، نقدها و تفسیرهای فراوان نوشته شده است؛ به ویژه داستانهای «خواهران»، «عربی»، «اِولین»، «گِل»، «فیض»، و «مردگان» که شهرتی کلاسیک دارند، و نمونۀ اعلای سخن پردازی، عینی گری، روایت، ظرافت در نثر و ظرافت در داستان پردازی به شمار می روند. از رهگذر این داستان های تیزهوشانه، که در آن زندگی بورژوایی در کانون مضامین اصلی داستان ها قرار دارد، تشویش و اضطراب جامعۀ ایرلند در روزگار جویس بازتابی کامل یافته است. داستان ها سبک وسیاقی واقع گرایانه دارند، اما این واقع گرایی از درون ذهن شخصیت ها سر برمی کشد. شخصیت ها با چیره دستی روان شناختی و جزئی پردازانۀ بی نظیری پرداخته شده اند و با یک بار خواندن خلقیاتشان در ذهن نقش می بندد. نباید شهرت افسانه ای دوبلینی ها را به سبب آثار بزرگ بعدی جویس دانست که پدیدآمدن آن ها سبب بذل توجه به این مجموعه نیز شد.

نقل قول ها

مجموعه داستان دوبلینی ها نوشته جیمز جویس - ترجمه محمد علی صفریان جزو شاهکارهای ادبی محسوب می شود.
• «فلج ... به نظرم مانند اسم موجودی بدکار و گناهکار می آمد. مرا از ترس می انباشت، با اینهمه دلم می خواست به آن نزدیکتر شوم و اثر کشنده اش را ببینم.» صفحه ۹• «با صدایی نجوا آمیز به اعتراف آمد و نمی دانستم چرا مدام لبخند می زند و چرا لبانش آنهمه با آب دهان خیس است ولی بعد یادم آمد که از فلج مرده است و احساس کردم من هم با حالتی نزار دارم لبخند می زنم، انگار بخواهم دعایش کنم تا گناه شمعونی اش آمرزیده شود.» صفحه ۱۱• « نه من حالت عزاداری داشتم و نه روز. حتی از کشف احساس آزادی در خودم ناراحت شدم، تو گویی با مرگ او از چیزی آزاد شده بودم.» صفحه ۱۲ و ۱۳• «همچنان که در آفتاب راه می رفتم به یاد حرفهای بابا کاتر افتادم، و سعی کردم آن چه را که بعدا در خواب اتفاق اقتاده بود ، به یاد بیاورم. یادم آمد که پرد ه های مخمل بلند و چلچراغ آویخته عتیقه ای دیده بودم. احساس می کردم به جای بسیار دوری رفته ام به سر زمینی که رسم عجیب و غریبی دارد. به نظرم، ایران ... اما انتهای رویا به یادم نیامد.» صفحه۱۳• «وقتی از تاثیر باز دارنده مدرسه فاصله می گرفتم، از نو هوس هیجانهای وحشی و گریز وجودم را فرا می گرفت، گریزی که انگار تنها آن ماجراهای بی نظم برایم میسر می ساخت .»• «شلاق زدن پسرها را چنان شرح می داد که انگار دارد رمزی را فاش می کند. می گفت این را بیش از هر چیز دیگری در دنیا دوست می دارم، و صدایش، همچنان که با حالتی یکنواخت مرا به درون رمز می برد، تقریبا مهربان شد و چنان بود که انگار به التماس از من می خواست که حرفش را بفهمم.» صفحه ۲۹ و ۳۰• «سرم را بالا کرده و در همان حال که به تاریکی دیده دوخته بودم خودم را به صورت موجودی در نظر آوردم که زمامدار و لعبت بازش غرور است و چشمانم از اضطراب و خشم می سوخت.» صفحه ۴۰• « فرانک نجاتش می داد. به او زندگی، و شاید هم عشق می بخشید. اما اولین می خواست زندگی کند. چرا ناشاد باشد! او هم حق شادی داشت. فرانک او را در آغوش می گرفت، در آغوش خود پنهان می کرد. نجاتش می داد.» صفحه ۴۷ و ۴۸• «فرانک به آن طرف مانع دوید و اولین را صدا کرد که دنبال او برود. به فریاد از فرانک خواستند که پیش برود، اما او همچنان اولین را صدا می زد.اولین چهره سفید خود را، بی حالت، همچون حیوانی درمانده رو به فرانک گرفته بود، و فرانک در چشمانش اثری از عشق یا بدرود یا آشنایی نمی دید.» صفحه۴۹• آقای دافی گفت: هر گونه وابستگی به اندوه می انجامد. صفحه ۱۴۲• «عشق بین یک مرد و مرد دیگر امکان پذیر نیست زیرا ارتباط جنسی نباید در آن دخالت کند و دوستی بین یک مرد و یک زن هم غیر ممکن است زیرا ارتباط جنسی باید در آن دخالت داشته باشد.» صفحه ۱۴۳• « ظاهرا زن نمی توانسته است بدون نیروی هدف و همچون قربانی رام و بی دست و پای عادتها یا یکی دیگر از مفاسدی که تمدن بر ان بنا شده است زندگی کند.» صفحه ۱۴۶• «احساس می کرد از ضیافت زندگی بیرونش رانده اند. از میان مخلوقات عالم تنها یکی به او دل بسته بود و او زندگی و شادی اش را انکار کرده بود، او را به رسوائی، به مرگی ننگ آلود محکوم کرده بود. می دید که موجودات خوابیده در پای حصار مواظب اویند و می خواهند او آن جا را ترک کند. هیچکس او را نمی خواست، از ضیافت زندگی رانده شده بود.» صفحه ۱۴۸• جویس، جیمز. . ترجمهٔ محمد علی صفریان ،صالح حسینی. چاپ اول، تهران: انتشارات نیلوفر، 1372، ISBN 0-486-26870-5. ‏ -> دوبلینی ها


کلمات دیگر: