کلمه جو
صفحه اصلی

حسینقلی مستعان

دانشنامه عمومی

حسینقلی مستعان (زاده ۱۲۸۳، تهران – درگذشته ۱۵ اسفند ۱۳۶۱) مترجم و داستان نویس ایرانی بود. اسامی مستعار وی عبارتند از: حبیب، انوشه، ح. م؛ و حمید حمید. گلاب آدینه فرزند اوست.
دلی در تند باد هوسی اول اردیبهشت ۱۳۴۰
رابعه (داستان تاریخی)
قصهٔ رسوائی (داستان) (۱۳۴۱)
قصهٔ انسانیت
پشیمان (داستان)
آفرین (داستان)
آفت (داستان عاشقانه) (دههٔ ۴۰)
افسانه (داستان)
ارمغان زندگی
شیرین (داستان)
عشق مقدس (داستان)
پلهٔ اول (داستان)
نوری
بهشت روی زمین
شهرآشوب (داستان عاشقانه) (دهه ۳۰)
دلخسته
آتش به جان شمع فتد (۱۳۴۲)
مثل خدا که مال همه است.
از شمع پرس قصه (۱۳۳۵) (رمان)
حسینقلی مستعان در سال ۱۲۸۳، در تهران دیده به جهان گشود. پس از اتمام دورهٔ دبیرستان در دارالفنون، مدتی در مدرسهٔ علوم سیاسی به تحصیل پرداخت. کار روزنامه نویسی را از آغاز قرن (هجری شمسی) و از ۱۷ سالگی به عنوان روزنامه نگار و عکاس در روزنامهٔ نیمه رسمی «ایران» آغاز کرد؛ و چون به کار روزنامه نگاری علاقهٔ زیادی داشت، خیلی زود به سردبیری آن روزنامه رسید. مستعان قصه نویسی را از سال ۱۳۱۴ در مجلهٔ «مهرگان» شروع کرد.
مستعان دستی هم در ترجمه داشت: معروفترین ترجمهٔ او رمان بینوایان شاهکار ویکتور هوگو است که در سال ۱۳۱۰ به فارسی برگرداند و ابتدا به صورت پاورقی در مطبوعات منتشر کرد.
وی در روز ۱۵ اسفند ۱۳۶۱ درگذشت.

نقل قول ها

حسینقلی مستعان (زادهٔ ۱۲۸۳، تهران - درگذشت ۱۵ اسفند ۱۳۶۱) مترجم و داستان نویس ایرانی بود. اسامی مستعار وی عبارتند از: حبیب، انوشه، ح. م؛ و حمید حمید.
• «من همیشه قهرمانان داستان هایم را از جامعه می گیرم و به شکل دل خواهم ارائه می دهم. من همیشه پیش از شروع به نگارش داستان، روی قهرمانان داستان هایم کاملاً فکر می کنم و جای هر کدام و کارهای هر کدام را به دقت تعیین می کنم. گاه اتفاق افتاده که برای نوشتن داستان صدصفحه ای، دویست صفحه یادداشت برداشته ام. من ابتدا موضوع داستان را به صورت یک سناریو می نویسم و مقابل خود می گذارم. آن گاه چهره های قهرمانان، مشخصات و خصوصیات آن ها را در کاغذهای جداگانه یادداشت می کنم و بعد نوشتن داستان را شروع می کنم.»• «در پاورقی نویسی گذشته خواننده با نویسنده به طور خودکار ارتباط برقرار می کرد. همان طور که گفتم خواننده در ذهنش همان کاری را می کرد که کارگردان یک سریال انجام می دهد، به همین جهت خوانندگان با نویسندگان تماس می گرفتند و نویسنده هم حس می کرد که چه حد موفق شده است. در سال های بین ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰، مرحوم حسینقلی مستعان یکی از نخستین و موفق ترین پاورقی نویسان ایران، داستانی به نام «آفت» در مجله تهران مصور می نوشت و قهرمان این داستان اسمش «آقابالاخان» بود. در تمام تهران از او حرف می زدند و مردم منتظر بودند که هفته دیگر بر سر آقا بالاخان چه خواهد آمد…»


کلمات دیگر: