کلمه جو
صفحه اصلی

ریچارد باخ

دانشنامه عمومی

ریچارد دیوید باخ (به انگلیسی: Richard David Bach) خلبان و نویسندهٔ آمریکایی است.
جاناتان مرغ دریایی (۱۹۷۰)
هدیه پرواز (۱۹۷۴)
پندار یا اوهام (۱۹۷۷)
پلی به سوی جاودانگی (۱۹۸۴)
گریز از سرزمین امن (۱۹۹۵)
یگانه (۱۹۸۸)
فراسوی ذهنم (۲۰۰۰)
یادداشت های مرد فرزانه
باخ در سال ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی به دنیا آمد. او فرزند رولند روبرت و روت هلن شاو باخ و همچنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد که در حال حاضر به عنوان دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، لانگ بیچ شناخته می شود.
او از ازدواج با همسر اولش صاحب ۶ فرزند شد و چون اعتقادی به ازدواج نداشت از آن ها جدا شد و رهایشان کرد. یکی از فرزندانش، جاناتان، کتابی بنام «بر فراز ابرها» در مورد روابطش با پدری که هیچ وقت او را نشناخت، نوشته است.
او در هر زمینه ای که مربوط به خلبانی بشود کار کرد، از جمله ساخت تصاویر متحرک در آسمان توسط نمایش هوایی خلبان تاکتیکی جنگنده های نیروی هوایی، نویسندگی و آموزگاری فنی هوانوردی.او حتی به عنوان راوی و همچنین خلبان نمایش های هوایی، در فیلمی که از روی کتابش ساخته شده بود حضور داشت. این فیلم هیچ چیز اتفاقی نیست، نام داشت.

نقل قول ها

ریچارد باخ نویسندهٔ آمریکایی، زادروز:(۲۳ ژوئن ۱۹۳۶ میلادی) در اوک پارک ایلی نویز
• پلی به سوی جاودانگی• «اتفاقاتی که برای ما پیش می آید، بدون در نظر گرفتن خوبی یا بدی شان، برای این هستند که آنچه را لازم است بدانیم، بیاموزیم و هر قدمی را که بر می داریم به منظور رسیدن به مکانی است که برای رفتن بر گزیده ایم و در این هیچ شکی نیست.»• پرنده ای به نام آذر باد (جاناتان مرغ دریایی)• «می توانیم خود را از بند برهانیم، می توانیم از خود جاندارانی سرفراز و هوشمند و ماهر بسازیم. می توانیم آزاد باشیم! می توانیم به پرواز در آمدن را بیاموزیم!• «بهشت زمان و مکان نیست. بهشت به حد کمال رسیدن است.»• «برای پرواز با سرعتی ما فوق تصور بهر کجا که بخواهی، نخست باید چنین بپنداری که بآنجا رسیده ای.»• «برای پرواز احتیاج بایمان و اعتقاد نداری بلکه باید پرواز را درک کنی و بیاموزی حالا هم همانست، اکنون دوباره امتحان کن.»• «البته که یاد گرفتی! وقتی بدانی چه می خواهی و چه می کنی زودتر می آموزی.»• «کسی بالاتر را می بیند که بتواند بلندتر پرواز کند.»• «رزمیار، می خواهی باندازه یی بلند پرواز کنی که بتوانی گروه مرغان دریایی را ببخشی و بیاموزی که یکروز نزد آنها برگردی و آنها را در آموختن کمک کنی !»• «سرتاسر بدن شما چیزی جز اندیشه های شما نیست. یعنی آنطور که شما خود را می بینید. اگر زنجیرهایی که بر روی افکار شماست بشکنید. زنجیرهای جسم شما هم از هم می گسلد.»• «آذرخش، تو آزادی داری، می توانی آنچه را که می خواهی بر جسم خود تحمیل کنی. هیچ مانعی در راهت نخواهد بود.»• «آذر باد گفت: تنها قانون آن است که شما را به آزادی روحی برساند، قانون دیگر ی وجود ندارد.»• «رزمیار بیچاره، آنچه را که چشمانت می بینند باور مکن، زیرا آنچه آنها به تو نشان می دهند محدودیت است. به اندیشه و جوهر خود بنگر، تا دریابی که چه سان پرواز می توانی کرد.»• «هر وقت صلح را انتخاب کنیم، در صلح خواهیم زیست.»، صفحهٔ ۱۹۰ -> یگانه


کلمات دیگر: