کلمه جو
صفحه اصلی

سمفونی مردگان

دانشنامه عمومی

سمفونی مردگان عنوان رمانی نوشته عباس معروفی است. این رمان برندهٔ جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده است.
برگرفته از کتاب سمفونی مردگان چاپ هفتم
ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده؛ در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر تیرماه سال ۱۳۲۵. ساعت سر در کلیسا سال ها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است؛ اما زمان همچنان می گردد.
این داستان یک حادثه را از منظر چند ناظر روایت می کند. شخصیت اصلی داستان شاعر جوانی است که گرفتار خشم پدر سنتی خود می شود. معروفی در این کتاب دردسرهای یک روشنفکر سال های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ را از منظر دید چند شخصیت مختلف داستان روایت می کند.
آیدین فرزند خانواده ای سنتی است. او و خواهرش آیدا هیچ وقت مطابق میل خانوادهٔ اورخانی نبوده اند. خانواده ای نسبتاً مرفه در اردبیل که در بازار آجیل فروش ها مغازه ای بزرگ دارند و چهار فرزند: یوسف، که موقع حملهٔ روس ها به تقلید از چتربازان روس از بلندی خود را به پایین پرت می کند، آیدین و آیدا: دوقلوهای بازیگوش و اورهان، فرزند محبوب پدر.

دانشنامه آزاد فارسی

رمانی به فارسی، به شیوۀ جریان سیال ذهن (← راوی)، نوشتۀ عباس معروفی، در ۱۳۶۸ ش. نویسنده برای رسیدن به ریتمی موسیقایی، رمان خود را در چهار موومان و از چهار دیدگاه مختلف روایت می کند. او به فروپاشی یک خانوادۀ سنتی ایرانی می پردازد، چنان که برادری تاجر قصد جان برادر شاعر و روشنفکر خود را می کند. نویسنده هم با بیان موقعیتِ تاریخی خاص و هم با بهره گیری از داستان هابیل و قابیل، ماجرا را در طول هستیِ بشر می گستراند و به رمان خود که تجربه ای در نوشتنِ رمان نو به شیوۀ ویلیام فاکنر است، کلیّتی نمادین می بخشد.

نقل قول ها

سمفونی مردگان از عباس معروفی
• وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست. چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد؛ و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند، تنهایی تو کامل می شود…!• گفت: «آدم چایی می خورد که به شاشیدنش بیرزد.»• پدر می گفت: «زمانی که آدم ثروتمند می شود در هر سنی که باشد احساس پیری می کند»• پدر می گفت فرزند بدکار به انگشت ششم ماند که اگر بُرندش رنج بَرند و اگر بماند زشت و بدکار باشد نقطه سر خط.• به قول ایاز با دو دسته نمی شود بحث کرد: یکی با سواد و یکی بی سواد.• پدر می گفت: «زمانی که آدم ثروتمند می شود در هر سنی که باشد احساس پیری می کند.»


کلمات دیگر: