خداناباوری، بی خدایی یا آتئیسم (به انگلیسی: Atheism)، در گسترده ترین معنا، فقدان باور به وجود خدا است. خداناباوری در معنایی کم تر گسترده، رد کردن این اعتقاد است که خدایی وجود دارد. در معنایی حتی محدودتر، خداناباوری، به طور مشخص، این موضع است که هیچ خدایی وجود ندارد. خداناباوری، در تقابل با خداباوری است که در کلی ترین شکل، این اعتقاد است که حداقل یک خدا وجود دارد.
عدم انگیزه دینی - اعتقاد به خدایان عمل اخلاقی، عمل دینی یا هر نوع عمل دیگری برنمی انگیزد؛
حذف فعال مشکل خدایان و دین از پیگیری های فکری و عملی؛
بی تفاوتی - نبود هیچ گونه علاقه به موضوع خدایان یا دین؛ یا
بی اطلاعی از مفهوم خدایان.
ریشه واژه شناختی واژه آتئیسم در زبان انگلیسی، پیش از قرن ۵ قبل از میلاد، از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος)، سرچشمه گرفته است که به معنای بی خدا(یان) است. این واژه در گذشته، با دلالت ضمنی منفی، در اطلاق به کسانی به کار رفته که به خدایانی بی باور می شدند که در جامعه، در سطح گسترده، مورد پرستش قرار می گرفته اند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسش گری شک گرایانه و در پی آن، انتقادات روزافزون از دین، کاربرد این اصطلاح، محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که به طور رسمی، خود را با واژه «بی خدا» تعریف می کردند، در قرن هجدهم بودند.
براهین بی خدایی، گسترده اند و گستره وسیعی از استدلال های فلسفی، اجتماعی و تاریخی را دربر می گیرند. استدلال ها برای عدم باور به خدای ماوراءالطبیعه به شمار نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحی های متناقض و اختفای الهی است. با وجود اینکه بسیاری بی خدایان فلسفه های سکولار را برگزیده اند، برای بی خدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. بسیاری بی خدایان بر این باورند که بی خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهان بینی بهینه تر است، در نتیجه بار اثبات بر دوش بی خدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.
در فرهنگ غربی، غالباً، بی خدایان را منحصراً بی دین یا ماده باور می پندارند؛ در حالی که در برخی نظام های ایمانی نیز، بی خدایی، وجود داشته است؛ از جمله در ادیان خداناباوری چون آیین جین، برخی اشکال آیین بودا که از باور به خدایان حمایت نمی کنند، و شاخه هایی از آیین هندو که بی خدایی را موضعی صادق اما نامناسب برای رشد معنوی انسان می دانند.
عدم انگیزه دینی - اعتقاد به خدایان عمل اخلاقی، عمل دینی یا هر نوع عمل دیگری برنمی انگیزد؛
حذف فعال مشکل خدایان و دین از پیگیری های فکری و عملی؛
بی تفاوتی - نبود هیچ گونه علاقه به موضوع خدایان یا دین؛ یا
بی اطلاعی از مفهوم خدایان.
ریشه واژه شناختی واژه آتئیسم در زبان انگلیسی، پیش از قرن ۵ قبل از میلاد، از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος)، سرچشمه گرفته است که به معنای بی خدا(یان) است. این واژه در گذشته، با دلالت ضمنی منفی، در اطلاق به کسانی به کار رفته که به خدایانی بی باور می شدند که در جامعه، در سطح گسترده، مورد پرستش قرار می گرفته اند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسش گری شک گرایانه و در پی آن، انتقادات روزافزون از دین، کاربرد این اصطلاح، محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که به طور رسمی، خود را با واژه «بی خدا» تعریف می کردند، در قرن هجدهم بودند.
براهین بی خدایی، گسترده اند و گستره وسیعی از استدلال های فلسفی، اجتماعی و تاریخی را دربر می گیرند. استدلال ها برای عدم باور به خدای ماوراءالطبیعه به شمار نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحی های متناقض و اختفای الهی است. با وجود اینکه بسیاری بی خدایان فلسفه های سکولار را برگزیده اند، برای بی خدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. بسیاری بی خدایان بر این باورند که بی خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهان بینی بهینه تر است، در نتیجه بار اثبات بر دوش بی خدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.
در فرهنگ غربی، غالباً، بی خدایان را منحصراً بی دین یا ماده باور می پندارند؛ در حالی که در برخی نظام های ایمانی نیز، بی خدایی، وجود داشته است؛ از جمله در ادیان خداناباوری چون آیین جین، برخی اشکال آیین بودا که از باور به خدایان حمایت نمی کنند، و شاخه هایی از آیین هندو که بی خدایی را موضعی صادق اما نامناسب برای رشد معنوی انسان می دانند.
wiki: خداناباوری