کلمه جو
صفحه اصلی

سو مانک کید

دانشنامه عمومی

سو مانک کید (زادهٔ اوت ۱۹۴۸ در سیلوستر جورجیای آمریکا) نویسنده آمریکایی برای رمان زندگی اسرارآمیز زنبورها شناخته شده است.هنری دیوید ثورو، Kate Chopin، توماس مرتون، کارل گوستاو یونگ
در سال ۱۹۷۰ از دانشگاه کریستیان تگزاس فارغ التحصیل شد و به کار پرستاری و تدریس در دانشکدهٔ پرستاری پرداخت. بعدها در دوره های نویسندگی دانشگاه اموری و دانشکده اندرسون هم شرکت کرد. سو مانک کید اولین و مشهورترین رمانش «زندگی اسرارآمیز زنبورها» را در سال ۲۰۰۲ توسط انتشارات وایکینگ منتشر کرد. این رمان به یک پدیده در ادبیات آمریکا تبدیل شد. ۲ سال و نیم در فهرست پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز قرار داشت، به ۳۶ زبان ترجمه و زنده جایزه کتاب سال Book Sense Book در سال ۲۰۰۴ شد. بیش از ۶ میلیون نسخه از آن در آمریکا و ۸ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رسید. متن این کتاب در مدارس، دبیرستان ها و دانشکده های آمریکایی در قالب درس ادبیات تدریس می شود.

نقل قول ها

سو مانک کید (زادهٔ ۱۲ اوت ۱۹۴۸) نویسنده آمریکایی برای رمان زندگی اسرار آمیز زنبورها شناخته شده است.
• «اگر با آن همه خلافی که انجام داده بودم موفق می شدم به بهشت بروم، آرزو داشتم فقط چند دقیقه جلسه خصوصی با پروردگار داشته باشم. دلم می خواست بگویم ببین، من می دانم منظور تو این بود که دنیا و همه چیز را خوب بیافرینی. اما چطور توانستی اجازه دهی همه چیز این گونه از دست تو خارج شود؟ چه طور توانستی روی نظریه اولیه خودت دربارهٔ بهشت ایستادگی کنی؟ زندگی همه آدمها به هم ریخته است!»• «آن شب روی تختم دراز کشیده بودم و دربارهٔ مرگ و رفتن به بهشت، نزد مادرم، فکر می کردم. اگر او را می دیدم، می گفتم: «مادر، من رو ببخش. خواهش می کنم» و او آنقدر مرا می بوسید تا پوسته پوسته شوم و به من می گفت که تقصیری نداشته ام. او در ده هزار سال اول این را به من می گفت.»• «در ده هزار سال بعدی، مادرم موهایم را مرتب می کرد. با شانه کردن موهایم چنان زیبایم می کرد که با دیدن من چنگ از دست نوازندگان بهشتی به زمین بیفتد و فقط زیبایی مرا تحسین کنند. …» -> با نگاه کردن به موهای یک دختر می توانید بفهمید که مادر دارد یا نه
• «زندگی همچنان جریان دارد؛ مثل رودخونه؛ مثل زنبورها؛ مثل همه چیز. نباید این فکرهای به ظاهر بی معنی را دست کم گرفت. همین فکرها بودند که مرا به خانه صورتی رساندند. هر روز صبح وقتی بیدار می شوم و می بینم که اینجا هستم، حیرت زده می شوم…»• «تا حالا نزدیک کندوها نرفته بودم، بنابراین آگوست درس هایی را به من آموزش داد که از آن ها به «آداب معاشرت با زنبورها» تعبیر می کرد. او به من گفت که دنیا هم شبیه یک محوطه بزرگ زنبورداری است و قوانین یکسانی در هر دو حاکم است: نترس؛ چون زنبوری که جانش برایش عزیز است، نمی خواهد تو را نیش بزند؛ با این وجود، احمق نباش، لباس آستین بلند و شلوار بپوش. زنبورها را نکش، حتی فکرش را هم نکن. اگر عصبانی هستی، سوت بزن. عصبانیت تحریک کننده است، در حالی که سوت زدن، خشم زنبور را فرومی نشاند. طوری عمل کن که انگار می دانی چه می کنی، هر چند ندانی. از همه مهم تر، به زنبورها عشق بورز. هر موجود کوچکی می خواهد دوست داشته شود.»• «متوجه شده ام که اگر در پنج ثانیه اولی که شخص به شما نگاه می کند، با دقت به چشمانش نگاه کنید، حقیقت احساس او برای لحظه ای می درخشد و ناپدید می شود.»• «من در دنیایی رؤیایی زندگی کرده و وانمود می کردم که زندگی ام کاملاً عادی است، تا ابد این جا می مانم و چیزهای با ارزشی از مادرم می فهمم، اما واقعیت این بود که ما تحت تعقیب بودیم. هر بار جواب روزالین را این طور می دادم: " زندگی توی یه دنیای رویایی چه اشکالی داره؟ " و او می گفت: " تو باید بیدار شی."»• «آگوست گفت: " می دونستی در زبان اسکیموها سی و دو اسم برای عشق وجود داره؟ ولی ما فقط همین یه کلمه رو داریم. ما خیلی محدودیم. تو مجبوری هم برای روزالین و هم برای بادام زمینی با کوکا از همون کلمه " عشق " استفاده کنی. باعث شرمندگی نیست که کلمات بیشتری برای بیان این معانی نداریم؟ "»• «پرسیدم: " تا حالا عاشق نشدی؟ " " خب، عاشق شدن و ازدواج کردن دو مقوله جدا از هم هستن. من یه بار عاشق شدم، البته که شدم. هیچ کس نباید بدون این که عاشق بشه، زندگیش رو به انتها برسونه."»• «آگوست آمد جلوی ژوئن و گفت: " می خواستم چیزی بهت بگم: خیلی وقته که زندگیت بی هدف شده. منظور مِی اینه که اگه وقته مُردنه، برو و بمیر؛ اما اگه وقت زندگی کردنه، زندگی کن. با شک و تردید زندگی نکن، نترس، اون جوری که دوست داری، زندگی کن. "»• «زمانی می خواهید چیزی را بدانید و وقتی این اتفاق افتاد، سعی می کنید آن را از ذهنتان پاک کنید. از حالا به بعد اگر مردم می پرسیدند وقتی بزرگ شدم، می خواهم چکاره شوم، جواب می دادم: مبتلا به فراموشی.»


کلمات دیگر: