کلمه جو
صفحه اصلی

غضائری

فرهنگ فارسی

نصر بن حسین بن ابراهیم بن نوح مقری غضائری

لغت نامه دهخدا

غضائری. [ غ َ ءِ ] ( اِخ ) احمدبن حسین بن عبیداﷲ غضائری ، مکنی به ابوالحسین معروف به ابن غضائری. وی از مؤلفان نیمه اول قرن چهارم هجری قمری است و دو کتاب یکی در ذکر مصنفات ، دیگری در ذکر اصول تألیف کرده بود ولی این دو کتاب او به زودی از میان رفته است. رجوع به خاندان نوبختی ص 71 و ابن غضائری شود.

غضائری. [ غ َ ءِ ] ( اِخ ) حسین بن حسن بن محمدبن قاسم بن محمدبن یحیی بن جلیس بن عبداﷲ مخزومی ، معروف به غضائری و مکنی به ابوعبداﷲ. او از اهل بغداد بود. از ابوبکر محمدبن یحیی صولی و اسماعیل بن محمد الصغار و محمدبن عمروالرزاز و ابوعمروبن السماک و احمدبن سلمان نجار و جعفر خلدی حدیث شنید. ابوبکر خطیب از وی یاد کند و گوید: از او حدیث نوشتیم و ثقه و فاضل بود. او در محرم سال 414 هَ. ق. درگذشت و در مقبره ٔباب حرب دفن گردید. ( از انساب سمعانی ورق 409 ب ).

غضائری. [ غ َ ءِ ] ( اِخ ) حسین بن عبیداﷲ، مکنی به ابوجعفر. رجوع به ابوجعفر حسین... شود.

غضائری. [ غ َ ءِ ] ( اِخ ) طیب بن محمدبن احمد غضائری صوفی ، مکنی به ابوبکر. سمعانی گوید: او از اهل ابیورد و شیخ صوفیه آنجا بود. صالح و بسیارعبادت و خوش اخلاق و متواضع بود. به صوفیه بسیار خدمت کرد. از ابوالحسن علی بن احمدبن علی فاروذی و ابوعبداﷲ محمدبن حامدبن احمد مروزی و ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم بن کلک تبریزی و طبقه ایشان سماع حدیث کرد. من از وی اجزائی در مرو شنیدم. وی در ابیورد به سال 533 هَ. ق. درگذشت. ( از انساب سمعانی ورق 409 ب ).

غضائری. [ غ َ ءِ ] ( اِخ ) علی بن عبدالحمیدبن عبداﷲبن سلیمان غضائری ، مکنی به ابوالحسن. او از اهل حلب بود و گفته اند اصلاً بغدادی بود و در حلب سکونت داشت. وی از صالحان و زاهدان و ثقه بود. از عبداﷲبن معاویه جمحی و عبیداﷲبن عمر قواریری و محمدبن ابی عمر عدنی و عبدالاعلی بن حماد نرسی سماع حدیث کرد، و ابواحمد عبداﷲبن عدی حافظ جرجانی و احمدبن عاصم مصری و دیگران از وی روایت کنند. او به سال 313 هَ. ق. درگذشت. ( از انساب سمعانی ورق 409 ب ).

غضائری. [ غ َ ءِ ] ( اِخ ) نصربن حسین بن ابراهیم بن نوح مقری غضائری. سمعانی گوید: او از مشاهیر خراسان بود و فضل و نبوغ داشت ، و خوش تلاوت و خوش نعمت و بسیارعبادت بود. در وضع الحان دست داشت و بیشتر قراء خراسان شاگردان او بودند. وی از ابومحمد حسن بن احمد سمرقندی و فاطمه دختر استاد ابوعلی دقاق و ابوتراب عبدالباقی بن یوسف مراغی و سیدابوالفضل ظفربن داعی بن مهدی علوی سماع حدیث کرد، و من از وی در مهینه حدیث شنیدم و او را در بغداد و نیشابور دیدم. ( از انساب سمعانی ورق 409 ب ).

غضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) احمدبن حسین بن عبیداﷲ غضائری ، مکنی به ابوالحسین معروف به ابن غضائری . وی از مؤلفان نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری قمری است و دو کتاب یکی در ذکر مصنفات ، دیگری در ذکر اصول تألیف کرده بود ولی این دو کتاب او به زودی از میان رفته است . رجوع به خاندان نوبختی ص 71 و ابن غضائری شود.


غضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) حسین بن حسن بن محمدبن قاسم بن محمدبن یحیی بن جلیس بن عبداﷲ مخزومی ، معروف به غضائری و مکنی به ابوعبداﷲ. او از اهل بغداد بود. از ابوبکر محمدبن یحیی صولی و اسماعیل بن محمد الصغار و محمدبن عمروالرزاز و ابوعمروبن السماک و احمدبن سلمان نجار و جعفر خلدی حدیث شنید. ابوبکر خطیب از وی یاد کند و گوید: از او حدیث نوشتیم و ثقه و فاضل بود. او در محرم سال 414 هَ . ق . درگذشت و در مقبره ٔباب حرب دفن گردید. (از انساب سمعانی ورق 409 ب ).


غضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) حسین بن عبیداﷲ، مکنی به ابوجعفر. رجوع به ابوجعفر حسین ... شود.


غضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) طیب بن محمدبن احمد غضائری صوفی ، مکنی به ابوبکر. سمعانی گوید: او از اهل ابیورد و شیخ صوفیه ٔ آنجا بود. صالح و بسیارعبادت و خوش اخلاق و متواضع بود. به صوفیه بسیار خدمت کرد. از ابوالحسن علی بن احمدبن علی فاروذی و ابوعبداﷲ محمدبن حامدبن احمد مروزی و ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم بن کلک تبریزی و طبقه ٔ ایشان سماع حدیث کرد. من از وی اجزائی در مرو شنیدم . وی در ابیورد به سال 533 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ورق 409 ب ).


غضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) علی بن عبدالحمیدبن عبداﷲبن سلیمان غضائری ، مکنی به ابوالحسن . او از اهل حلب بود و گفته اند اصلاً بغدادی بود و در حلب سکونت داشت . وی از صالحان و زاهدان و ثقه بود. از عبداﷲبن معاویه جمحی و عبیداﷲبن عمر قواریری و محمدبن ابی عمر عدنی و عبدالاعلی بن حماد نرسی سماع حدیث کرد، و ابواحمد عبداﷲبن عدی حافظ جرجانی و احمدبن عاصم مصری و دیگران از وی روایت کنند. او به سال 313 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ورق 409 ب ).


غضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) نصربن حسین بن ابراهیم بن نوح مقری غضائری . سمعانی گوید: او از مشاهیر خراسان بود و فضل و نبوغ داشت ، و خوش تلاوت و خوش نعمت و بسیارعبادت بود. در وضع الحان دست داشت و بیشتر قراء خراسان شاگردان او بودند. وی از ابومحمد حسن بن احمد سمرقندی و فاطمه دختر استاد ابوعلی دقاق و ابوتراب عبدالباقی بن یوسف مراغی و سیدابوالفضل ظفربن داعی بن مهدی علوی سماع حدیث کرد، و من از وی در مهینه حدیث شنیدم و او را در بغداد و نیشابور دیدم . (از انساب سمعانی ورق 409 ب ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] غضائری (ابهام زدایی). غضائری ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

[ویکی اهل البیت] محمد بن علی غضایری رازی از شعرای عراق و از مداحان امرای دیلم در ری و نیز ستایشگر سلطان محمود غزنوی است. لقب شعری او غضایری است؛ غضاری هم نوشته اند و منوچهری از او سخن گفته است، و در دیوان شعر خود نام از او در میان آورده است. و از آن پس مدح سلطان غزنه می نمود و در برابر بدره های دینار می ستد تا از کثرت مال ملول گشت و در سال 426 هجری جان به جان آفرین تسلیم کرد.
غضایری یعنی کسی که منسوب است به گلی که به آن گل سفال سازند. وی از شاعران پارسی گوی سده پنجم (قمری)است. او دارای آیین شیعه بود و آل بویه را در شعرهایش ستایش می کرده است. در مدح اهل بیت هم اشعاری بدو منسوب است.
                      


کلمات دیگر: