faun
فان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
نابود شونده . در فارسی به صورت فانی با یائ اصلی بکار رود .
لغت نامه دهخدا
فان. ( ع ص ) نابودشونده. ( از اقرب الموارد ). در فارسی بصورت فانی با یاء اصلی بکار رود. رجوع به فانی شود. || پیر سالخورده. ( از اقرب الموارد ). رجوع به فانی شود.
دانشنامه عمومی
فانها در اسطوره شناسی رومی روح های جنگل رام نشدنی هستند. فان ها شاخ دارند و نیم تنه بالایی شبیه انسان داشته و از کمر به پایین مانند بز هستند. فان ها وجوه مشترکی نیز با ساتیرها (روح هایی در در اسطوره شناسی یونانی) دارند.
Wikipedia contributors, "Faun," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Faun&oldid=207650434 (accessed April 23, 2008).
Wikipedia contributors, "Faun," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Faun&oldid=207650434 (accessed April 23, 2008).
wiki: آلترنتیو راک است که در نیویورک تشکیل شد. این گروه دو آلبوم به بازار داده است: هدف گیری و شلیک کن، بعضی شب ها.
وبگاه رسمی
Fun در مای اسپیس
فان در یوتیوب
این گروه به خاطر ترانه ما جوانیم و «بعضی شب ها» معروف شدند. ما جوانیم به رتبه یک در ۱۰۰ آهنگ داغ بیلبورد رسید که اولین ترانه آلترنیتو راک با این رتبه بعد زنده باد یا مرگ بر از کلدپلی در سال ۲۰۰۸ است. همچنین در چارت انگلستان نیز به رتبه یک رسید.
Wikipedia contributors، "Fun (band)،" Wikipedia، The Free Encyclopedia، http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Fun_(band)&oldid=508344964 (accessed August 21، 2012).
وبگاه رسمی
Fun در مای اسپیس
فان در یوتیوب
این گروه به خاطر ترانه ما جوانیم و «بعضی شب ها» معروف شدند. ما جوانیم به رتبه یک در ۱۰۰ آهنگ داغ بیلبورد رسید که اولین ترانه آلترنیتو راک با این رتبه بعد زنده باد یا مرگ بر از کلدپلی در سال ۲۰۰۸ است. همچنین در چارت انگلستان نیز به رتبه یک رسید.
Wikipedia contributors، "Fun (band)،" Wikipedia، The Free Encyclopedia، http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Fun_(band)&oldid=508344964 (accessed August 21، 2012).
wiki: فان (گروه موسیقی)
سبکی از رپ که در آن آهنگ های طنز آمیز و خنده دار خوانده می شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی فَانٍ: فانی - زودگذر- نابودشونده
معنی مِصْرَ: مصر- شهر(در عبارت " ﭐهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ ")
معنی طِبْنَ: آن زنان میل و رغبت نشان دادند(در عبارت "فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ" منظور این است که اگر مقداری از مهر خود را از روی رضا وخشنودی به شما بخشیدند )
معنی ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِم: به آنان خیانت کردند(در عبارت "فَإِنْ عُثِرَ عَلَیٰ أَنَّهُمَا ﭐسْتَحَقَّا إِثْماً فَئَاخَرَانِ یقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ﭐلَّذِینَ ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ ﭐلْأَوْلَیَانِ " کلمه إثم به قرینه جمله قبل حذف شده . ومعنی کل عبارت می شود : پس اگر اطلاعی حاص...
معنی نِّفَاقِ: نفاق - دو رویی (نفاقدر عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می نامند و م...
معنی مُنَافِقُونَ: منافقان - دو رویان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض...
معنی مُنَافِقِینَ: منافقان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ ...
معنی نَافَقُواْ: نفاق و دوروئی کردند (ازنفاق که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می...
معنی مُعْتَبِینَ: آنانکه عذر خواهیشان پذیرفته شده - راضی کنندگان (کلمه معتبین جمع اسم فاعل ازاعتاب است به معنای ارضا (راضی کردن)است ، و اصل اعتاب به این معنا بوده که پوستی را که درست دباغی نشده ، دو باره دباغی کنند ، تا اصلاح شود ، سپس این کلمه را بطور استعاره در هر ع...
معنی مُنَافِقَاتُ: زنان منافق - زنان دو رو (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی ...
ریشه کلمه:
فنی (۱ بار)
از بین رفتن. . چون سوره رحمن در باره جن و انس است ظاهرا مراد از «مَنْ عَلَیْها» جن و انس باشد و فناء معدوم شدن نیست زیرا موجود معدوم نمیشود بلکه مقصود از بین رفتن صورت و ترکیب ظاهری است همین که انسانی مرد و خاک شد فناء شده است یعنی: هرکه از جن و انس در روی زمین است فانی شدنی است ولی پروردگارت که دارای جلال و کرامت است میماند رجوع شود به «وجه». آیه . از آیه ما نحن فیه اعم است. و در «وجه» خواهد آمد.
معنی مِصْرَ: مصر- شهر(در عبارت " ﭐهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ ")
معنی طِبْنَ: آن زنان میل و رغبت نشان دادند(در عبارت "فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ" منظور این است که اگر مقداری از مهر خود را از روی رضا وخشنودی به شما بخشیدند )
معنی ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِم: به آنان خیانت کردند(در عبارت "فَإِنْ عُثِرَ عَلَیٰ أَنَّهُمَا ﭐسْتَحَقَّا إِثْماً فَئَاخَرَانِ یقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ﭐلَّذِینَ ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ ﭐلْأَوْلَیَانِ " کلمه إثم به قرینه جمله قبل حذف شده . ومعنی کل عبارت می شود : پس اگر اطلاعی حاص...
معنی نِّفَاقِ: نفاق - دو رویی (نفاقدر عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می نامند و م...
معنی مُنَافِقُونَ: منافقان - دو رویان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض...
معنی مُنَافِقِینَ: منافقان (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ ...
معنی نَافَقُواْ: نفاق و دوروئی کردند (ازنفاق که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائی را نیز نافقاء می...
معنی مُعْتَبِینَ: آنانکه عذر خواهیشان پذیرفته شده - راضی کنندگان (کلمه معتبین جمع اسم فاعل ازاعتاب است به معنای ارضا (راضی کردن)است ، و اصل اعتاب به این معنا بوده که پوستی را که درست دباغی نشده ، دو باره دباغی کنند ، تا اصلاح شود ، سپس این کلمه را بطور استعاره در هر ع...
معنی مُنَافِقَاتُ: زنان منافق - زنان دو رو (کلمه منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است ، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغی نفقا فی ...
ریشه کلمه:
فنی (۱ بار)
از بین رفتن. . چون سوره رحمن در باره جن و انس است ظاهرا مراد از «مَنْ عَلَیْها» جن و انس باشد و فناء معدوم شدن نیست زیرا موجود معدوم نمیشود بلکه مقصود از بین رفتن صورت و ترکیب ظاهری است همین که انسانی مرد و خاک شد فناء شده است یعنی: هرکه از جن و انس در روی زمین است فانی شدنی است ولی پروردگارت که دارای جلال و کرامت است میماند رجوع شود به «وجه». آیه . از آیه ما نحن فیه اعم است. و در «وجه» خواهد آمد.
wikialkb: فَان
پیشنهاد کاربران
فان به معنی سپس
Fun به معنی بامزه
برای مثال :
. I like math . It's fun
من ریاضی دوست دارم . بامزه است .
برای مثال :
. I like math . It's fun
من ریاضی دوست دارم . بامزه است .
Fun به معنی خوشی شوخی شوخی کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثال یک:
having fun seems to be her only purpose in life
ظاهرا یگانه هدف او در زندگی خوش گذرانی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ مثال دو:
it's fun to watch the baby walk
تماشای راه رفتن کودک کیف دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثال سه:
have fun
خوش بودن، خوش گذراندن، کیف کردن
ــــــــــــــــــــــ مثال چهار:
like fun
( خودمانی ) ابدا، اصلا، هرگز
ـــــــــــــ مثال پنج:
make fun of
مسخره کردن، دست انداختن
ــــــــــ مثال شش:
make fun of ( poke fun at )
مسخره کردن، دست انداختن، مچل کردن، منتر کردن
ـــــــــ مثال هفت:
poke fun at
مسخره کردن، دست انداختن، مورد تمسخر قرار دادن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثال یک:
having fun seems to be her only purpose in life
ظاهرا یگانه هدف او در زندگی خوش گذرانی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ مثال دو:
it's fun to watch the baby walk
تماشای راه رفتن کودک کیف دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثال سه:
have fun
خوش بودن، خوش گذراندن، کیف کردن
ــــــــــــــــــــــ مثال چهار:
like fun
( خودمانی ) ابدا، اصلا، هرگز
ـــــــــــــ مثال پنج:
make fun of
مسخره کردن، دست انداختن
ــــــــــ مثال شش:
make fun of ( poke fun at )
مسخره کردن، دست انداختن، مچل کردن، منتر کردن
ـــــــــ مثال هفت:
poke fun at
مسخره کردن، دست انداختن، مورد تمسخر قرار دادن
جالب _ با مزه
کلمات دیگر: