غمم. [ غ َ م َ ] ( ع مص ) فروگرفتن موی پیشانی و قفا را. ( منتهی الارب ). || از عیوب خلقیه اسب است و آن بسیار بودن موی پیشانی است چنانکه چشم را فراگیرد. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 24 ).
غمم
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
ناراحتی من
همچنین این کلمه ترکیب وصفی است یعنی :
غم من
همچنین این کلمه ترکیب وصفی است یعنی :
غم من
ناراحت
کلمات دیگر: