هیات و حالت برخاستن . چگونگی نصب . نوع النصب .
نصبه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( نصبة ) نصبة. [ ن َ ب َ ] ( ع اِ ) واحد نصب است به معنی نشانه برپا کرده شده ، علم منصوبه. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نصَب شود. || دام برپا کرده و آنچه در مقابل هجوم دشمن برپا میکنند. ( ناظم الاطباء ). || در اعراب ، علامت نصب. ( از المنجد ). || آن را بر غرسه [ : قلمه درخت ] آماده برای نصب [ : کاشتن ] هم اطلاق کنند. ( از المنجد ).
نصبة. [ ن ُ ب َ ] ( ع اِ )ستون. ( آنندراج ). فرسنگسار. شاخص. ( فرهنگ خطی ). ستون برپا شده. ( ناظم الاطباء ). ستونی که [ در بیابان ] برپا کنند شناختن علامت راه را. ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). آنچه برپا کنند شناسائی راه را. ( از المنجد ).ج ، نُصَب. || دکل کشتی. ( ناظم الاطباء ).
نصبة. [ ن ِ ب َ] ( ع اِ ) هیأت و حالت برخاستن. ( یادداشت مؤلف ). چگونگی نصب. نوع النصب. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ).
نصبة. [ ن ُ ب َ ] ( ع اِ )ستون. ( آنندراج ). فرسنگسار. شاخص. ( فرهنگ خطی ). ستون برپا شده. ( ناظم الاطباء ). ستونی که [ در بیابان ] برپا کنند شناختن علامت راه را. ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). آنچه برپا کنند شناسائی راه را. ( از المنجد ).ج ، نُصَب. || دکل کشتی. ( ناظم الاطباء ).
نصبة. [ ن ِ ب َ] ( ع اِ ) هیأت و حالت برخاستن. ( یادداشت مؤلف ). چگونگی نصب. نوع النصب. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ).
نصبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) واحد نصب است به معنی نشانه ٔ برپا کرده شده ، علم منصوبه . (از اقرب الموارد). رجوع به نصَب شود. || دام برپا کرده و آنچه در مقابل هجوم دشمن برپا میکنند. (ناظم الاطباء). || در اعراب ، علامت نصب . (از المنجد). || آن را بر غرسه ٔ [ : قلمه ٔ درخت ] آماده برای نصب [ : کاشتن ] هم اطلاق کنند. (از المنجد).
نصبة. [ ن ِ ب َ] (ع اِ) هیأت و حالت برخاستن . (یادداشت مؤلف ). چگونگی نصب . نوع النصب . (المنجد) (از اقرب الموارد).
نصبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ)ستون . (آنندراج ). فرسنگسار. شاخص . (فرهنگ خطی ). ستون برپا شده . (ناظم الاطباء). ستونی که [ در بیابان ] برپا کنند شناختن علامت راه را. (از المنجد) (از متن اللغة). آنچه برپا کنند شناسائی راه را. (از المنجد).ج ، نُصَب . || دکل کشتی . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: