مجرن. [ م ُ ج َرْ رَ ] ( ع ص ) سوط مجرن ، تازیانه سوده و نرم شده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مجرن. [ م ِ رَ ]( ع اِ ) خرمنگاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای خرما خشک کردن. || ( ص ) نیک بسیار خوار. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجل مجرن ؛ مرد پرخور. ( از اقرب الموارد ).
مجرن. [ م ِ رَ ]( ع اِ ) خرمنگاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای خرما خشک کردن. || ( ص ) نیک بسیار خوار. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجل مجرن ؛ مرد پرخور. ( از اقرب الموارد ).