کلمه جو
صفحه اصلی

قلوجی

لغت نامه دهخدا

قلوجی. [ ق َل ْ لو جی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است قلوجه. ( از لباب الانساب ). رجوع به قلوجه شود.

قلوجی. [ ق َل ْ لو جی ی ] ( اِخ ) جمیل پدرعباس همدانی ، مکنی به ابوزید. از راویان است. وی از عمربن خطاب روایت کند و مجهول است. ( از انساب سمعانی ) ( لباب الانساب ).

قلوجی . [ ق َل ْ لو جی ی ] (اِخ ) جمیل پدرعباس همدانی ، مکنی به ابوزید. از راویان است . وی از عمربن خطاب روایت کند و مجهول است . (از انساب سمعانی ) (لباب الانساب ).


قلوجی . [ ق َل ْ لو جی ی ] (ص نسبی ) نسبت است قلوجه . (از لباب الانساب ). رجوع به قلوجه شود.



کلمات دیگر: