کلمه جو
صفحه اصلی

مجتز

لغت نامه دهخدا

مجتز. [ م ُ ت َزز ] ( ع ص ) بریده شده و فریز کرده شده. ( ناظم الاطباء ). موی فریزشده. ( از منتهی الارب ). موی بریده شده. ( از اقرب الموارد ).

مجتز. [ م ُ ت ِزز ] ( ع ص ) برنده و فریزکننده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مجتز. [ م ُ ت َزز ] (ع ص ) بریده شده و فریز کرده شده . (ناظم الاطباء). موی فریزشده . (از منتهی الارب ). موی بریده شده . (از اقرب الموارد).


مجتز. [ م ُ ت ِزز ] (ع ص ) برنده و فریزکننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).



کلمات دیگر: